متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی به شرح زیر است:
ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:
«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.
مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.
دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.
از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)
و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.
گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.
العبد علی الحسینی الخامنه ای
(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):
حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)
کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)
مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی
آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً
حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)
مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)
مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)
10 تومان آقای علی حجتی کرمانی
شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)
«خانم ها و آقايان! مي دانيد امروز چه روزي است»؟ اين پرسشي بود كه دكتر جليلي مسئول تيم هسته اي كشورمان در آغاز يكي از نشست هاي كاري اجلاس بغداد از نمايندگان 1+5 پرسيد. سوال غيرمنتظره بود و اعضا و نمايندگان تيم هاي مذاكره كننده 1+5 كه نمي دانستند اين سوال چه ربطي به موضوع مذاكرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 مي 2012 است» و دكتر جليلي گفت « و سوم خرداد، يعني دقيقا همان روزي كه 30 سال پيش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد كرديم» و سپس توضيح داد كه چگونه در آن جنگ 8 ساله كشورهاي متبوع گروه 1+5 و همه قدرت هاي ريز و درشت در دنياي بلوك بندي شده آن روزها، با تمامي تجهيزات و ماشين هاي جنگي و سياسي و تبليغاتي خود به حمايت از صدام وارد كارزار شده بودند، تانك هاي لئو پارد آلماني، چيفتن هاي انگليسي، موشك هاي اگزوسه و جنگنده هاي ميراژ و سوپراتاندارد فرانسوي، هواپيماهاي ميگ و موشك هاي اسكادبي روسي، بمب هاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشك هاي سايدبايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، دلارهاي سعودي و كويتي و اماراتي و... در اختيار رژيم بعثي صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهاي تنها بوديم ولي مي بينيد كه آن عقبه سخت و نفس گير را با پيروزي پشت سر گذاشته ايم و امروزه صدام كجاست؟ و ما در كدام نقطه ايستاده ايم؟... امروز در سالروز آزادي مقتدرانه خرمشهر و درحالي كه حاكميت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژيك ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاكره نشسته ايم» دكتر جليلي در ادامه مي گويد؛ « آن روزها كه همه دنيا در يكسو و ايران اسلامي در سوي ديگر ايستاده بود، تسليم زورگويان غربي و شرقي و حاميان منطقه اي آنها نشديم بنابراين نبايد انتظار داشته باشيد امروز كه در اوج اقتدار هستيم به كسي باج بدهيم و در مقابل خواسته هاي غيرقانوني و زورگويانه آنان تسليم شويم- نقل به مضمون»
این مطالب صرفا جنبه اطلاع رسانی دارد و طرفداری از گروه خاصی نمی باشد
فرقه دیویدیان :
مابین 28 فبریه 1993 تا 19 اوریل 1993، حدود 80 مرد، زن و کودک که در محل زندگی خود نزدیک شهر Waco واقع در ایالت Texas در صلح و ارامش در حال زندگی بودند، در نتیجه ی عملیات انجام شده توسط دو دستگاه امنیتی ایالات متحده ی امریکا یعنی FBI2 و 3 ATF کشته شدند. در این حادثه 4 نفر از ماموران ATF نیز جان خود را از دست دادند.
گروهی غیرنظامی که در مرکزی مذهبی تحت عنوان Mt. Carmel Center زندگی می کردند و تحت عنوان فرقه ی Davidian شناخته می شدند.
ماجرا در 28 فبریه با یورش ناگهانی به شیوه ی جنگی اغاز شد و با شلیک گلوله از هلیکوپتر به سمت اقامتگاه زن ها و بچه ها تکمیل شد و بدنبال ان محاصره ی طولانی مدتی اغاز گردید. در 19 اوریل، دولت امریکا تانک ها را برای تخریب و نابودی و پخش کردن گاز در ساختمانی که مردم در ان زندگی می کردند، به محل اعزام کرد. دولت امریکا اعلام کرد که انها بدلیل نگرانی های خود از وضع بهداشتی محل اقامت دیویدیان و جلوگیری از ازار و اذیت کودکان توسط David Koresh، رهبر فرقه ی دویدیان و همچنین طولانی شدن مدت زمان ماموریت و محاصره و در نتیجه خسته شدن ماموران FBI، تصمیم به انتشار گاز در محل خانه ی تحت محاصره می گیرد.
تانک ها حفره های بزرگی در دیوارهای ساختمان ایجاد کردند و به سمت ان هجوم بردند. دولت اعلام کرد که انها تنها میخواستند با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان و انتشار گاز به داخل، مردم را مجبور به ترک ساختمان کنند اما این در حالی بود که هیچ یک از دیویدیان از ساختمان خارج نشدند.
بعد از هجوم تانک ها به سمت ساختمان، اتش سوزی اغاز شد و اتشی بسیار وحشتناک و جهنمی در حدود 40 دقیقه ساختمان را سوزاند و انرا با خاک یکسان کرد. در حالیکه انها در حال تماشای شعله های مهیب اتش از تلویزون بودند، همگان متعجب بودند که چرا دیویدیان از ساختمان غرق در اتش خارج نمی شوند. 75 نفر در اتش به هلاکت رسیدند.
نگرانی های عمومی بر محور چگونگی مرگ 33 زن، کودک و نوزاد در این حادثه، متمرکز شده بود. بقایا و اجساد انها در اتاقی بهم چسبیده که ابدار خانه و محل ذخیره ی مواد غذایی بود، پیدا شد. این اتاقی بود که امریکاییان انرا "انبار بزرگ" نامیدند.
شواهد و مدارک موجود باعث شد تا بعضی از امریکایی ها به این نتیجه برسند که فرقه ی دیویدیان به عمد توسط دولت امریکا کشته شدند. یک فیلم توسط یک وکیل به نام Linda Thomson در اثبات تعمد دولت امریکا در کشتار دیویدیان، ساخته شد. فیلم شامل بخشی است که نشان می دهد در پشت ساختمان، از دهانه ی لوله ی یک تانک پخش کننده ی اتش، اتش در حال خارج شدن به سمت ساختمان است. بخش دیگری از فیلم نشان می دهد که کارمندان یونیفورم دار ارتش امریکا که در محل حاضر بودند و تانک هایی که به تیغه های پهن همانند تیغه های ماشین های برف روب مجهز بودند، اثار و بقایای باقی مانده از اتش سوزی را به سمت خرابه های ساختمان که درحال سوختن بودند، منتقل می کنند. این فیلم و تصاویر در سرتاسر امریکا پخش شد و موجبات خشم و اعتراض فراوان مردم را فراهم کرد.
دولت امریکا باز هم تکرار کرد که تانک ها با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان، قصد داشتند تا بدین ترتیب دیویدیان را از ساختمان خارج کنند و راهی برای خروج انها ایجاد کنند اما دیویدیان از انجام این کار سر باز زدند و با ایجاد و قرارگرفتن در اتش، اقدام به خودکشی کردند
بعضی ها بیان کردند که تصاویر تانک پخش کننده ی اتش گمراه کننده بوده است. انها می گویند که تانک ها بطور تصادفی با چراغ های نفتی موجود در ساختمان برخورد کردند و در نتیجه ی وجود مواد اتش گیر و همچنین سوخت های رایجی که در منازل نگهداری می شود، اتش سوزی اغاز شده است. فریاد های عمومی برای اغاز بررسی کنگره درباره ی این حادثه بلند شد.
دو سال بعد از اتش سوزی 19 اوریل، بمبی در ساختمان Murrah در شهر اوکلاهاما جایی که دفاتر دولتی فراوانی وجود دارد، منفجر شد. رسانه ها و جریان خبری امریکا، بلافاصله انفجار اوکلاهاما را به معترضین و کسانی که دولت را در هولوکاست واکو مقصر می دانستند، نسبت دادند. معترضین و تظاهرات کنندگان به هولوکاست رخ داده در واکو، اعلام کردند که بمب گزاری در ساختمان Murrah توسط دولت امریکا انجام شده است تا بدین وسیله طبق قانون اساسی زمینه برای خاموش کردن و توقف رسیدگی های قانونی در مورد جنایت واکو، فراهم شود.
در نهایت، پس از گذشت بیش از دو سال از جهنم ایجاد شده در تاریخ 19 اوریل 1993 در واکو، کنگره دادرسی های دراز مدت را اغاز کرد. دادرسی ها به منظور پی بردن به حقیقت و بیان ان تحت هر شرایطی، برگزار می شد. قول داده شده بود که دادرسی ها به جدل و ستیزهای موجود پایان دهد.
اولین شرط برای بررسی و تحقیق جدی درباره ی مرگ مشکوک دیویدیان، بررسی گزارش کالبد شکافی اجساد قربانیان حادثه و مدارک فیزیکی موجود در محل رخ دادن حادثه می باشد اما کنگره گزارش های کالبدشکافی و همچنین بیشتر مدارک فیزیکی موجود را مورد بررسی قرار نداد و انهارا نادیده گرفت. در عوض، کنگره اقدام به دادرسی کردن از یک خبرنگار که کتابی راجع به حادثه ی واکو نوشته بود، کرد.
یکی دیگر از شاهدان دادرسی، دختر نوجوانی بود که ادعا کرده بود توسط David Koresh مورد ازار و اذیت جنسی گرفته بوده است. بعد ها مشخص شد که این دختر، هرگز در Mt. Carmel Center زندگی نکرده بوده است و شهادت ارایه شده توسط دختر، بوسیله ی یکی از نزدیکان این دختر اماده و به او داده شده است.
کنگره در بررسی مدارک فیزیکی موجود، بسیار گزینشی عمل می کرد. هنگامی که سوال های اساسی و روشن کننده ی حقیقت پرسیده می شد، کارمندان و سوال شوندگان دولت این حق را داشتند که به هر سوالی که خواستند پاسخ دهند.
بعد از دادرسی های سال 1995، بنظر می رسد که تظاهرات و اعتراضات نسبت به این جنایت، پایان یافته است.
اما پاییز سال 1996، موزه ی الکترونیکی Waco Holocaust در دنیای مجازی راه اندازی شد. در این موزه، گزارش های کالبد شکافی و دلایل و مدارک قانونی فراوانی برای پی بردن به حقیقت ماجرا وجود دارد.
این مدارک حقایق تکان دهنده ای را اشکار می کند: بسیاری از دیویدیان قبل از تاریخ 19 اوریل که تانک ها به ساختمان حمله کردند و انجارا به اتش کشیدند، مرده بودند. بعضی از مادران و بچه ها چندین هفته قبل از حمله ی تانک ها مرده بودند. اجساد بسیاری از دیویدیان بطور انتخاب شده از بین رفته بود تا زمان و دلیل مرگ انها پنهان بماند. حمله ی تانک ها و اتش سوزی، به منظور منحرف و پنهان کردن حقیقت و از بین بردن صحنه ی مرگ و جنایت انجام شده است
کاترین اندرید پیش از اتس سوزی
کاترین اندرید پس از سوختن در اتش
شاری دیویل پیش از اتش سوزی
شاری دیویل پس از سوختن
بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه 88/3/29 و اشاره ایشان به واقعه واکو
آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟ عراق را کى زیر چکمهى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا – انسان واقعاً تعجب میکند – در زمان دولت همین حزب دموکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جاى انکار نیست. همین حضرات، همین دموکراتها این کار را کردند. فرقهى داوودىها به قول خودشان دیویدىها – به دلیلى مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنى چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائى و آمریکائى قدرى بایستى شرم و حیا را هم براى خودشان وظیفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهاى که مردم مظلوم واقع شدند، نشانهى همین است. نشانهى این است که پرچم حقوق بشر به وسیلهى اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که براى حقوق بشر کسى ما را نصیحت کند.
فارس: بزرگترین ناو هواپیمابر امریکا، در روزهای آینده، برای کسب اجازه جهت ورود به خلیج فارس، به "ایستگاه سپاه" خواهد رسید.
رسانههای خارجی روز گذشته در حالی از اعزام یکی از قدیمیترین ناوهای هواپیمابر امریکا به نام "اینترپرایز" به خلیج فارس خبر دادند که این اقدام یعنی اعزام ناوهای هواپیمابر به منطقه، به امری روزمره و همیشگی از سوی امریکایی ها تبدیل شده است.
بنا بر آنچه رسانهها منتشر کردند، ناو هواپیمابر "اینترپرایز" به عنوان بزرگترین ناو آمریکا و اولین ناو هواپیمابر با سوخت هسته ای در دنیا با وزن 85 هزار تن به همراه شناورهای نظامی همراهش در میان تدابیر شدید امنیتی روز چهارشنبه گذشته از کانال سوئز عبور کرد تا در روزهای آینده در خلیج فارس و احتمالا در بحرین (محل استقرار ناوگان پنجم امریکا) مستقر شود.
ناو هواپیمابر آمریکایی اینترپرایز
هرچند این اقدام نیز همچون گذشته با تبلیغات رسانه ای و اخباری نظیر بسته نگه داشتن راه های منتهی و موازی با کانال سوئز و همراهی 5 شناور جنگی و یک زیردریایی اتمی، همراه بود، اما این هیمنه پوشالی باعث نخواهد شد تا این غول عظیم دریایی ارتش آمریکا، هنگام عبور از تنگه هرمز به سپاه پاسداران جواب پس ندهد.
بنا بر ماموریت تعریف شده برای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یکی از مهم ترین اقدامات روزمره این نیرو، رهگیری ناوگان های بیگانه حاضر در خلیج فارس است که طی آن، پاسداران حاضر در این منطقه که همگی مسلط به زبان های خارجی هستند، کار ثبت عبور و مرور شناورهای خارجی را برعهده دارند.
این نقطه یک ایستگاه بین المللی به نام سپاه استیشن (Sepah station) است و همه شناورهای عبوری از تنگه هرمز موظف هستند که خود را به نیروهای ایرانی معرفی کنند.
برهمین اساس کلیه ترددها در این منطقه اعم از شناورهای تجاری و نظامی که عبور بی ضرر از تنگه هرمز دارند، کنترل می شوند که این امر شامل تمامی ناوگروههای امریکایی از جمله ناوهای غول پیکر هواپیمابر آنها نیز خواهد شد.
البته این رهگیری و سوال و جواب تنها محدود به تنگه هرمز نیست بلکه حتی قبل از آن، فعالیت نیروهای سپاه آغاز می شود. شنودها از ورای منطقه آغاز و رهگیری برای "مثبت کردن" (کسب اطلاعات از شناورهای بیگانه) در این منطقه انجام می شود.
در این محدوده هرشناوری در هر زمانی که وارد خلیج فارس شود، از طریق سیستم های شنود، یگان های شناوری، رهگیری با هواپیماهای بدون سرنشین و سامانه های راداری رصد و شناسایی شده و تحت کنترل سپاه قرار می گیرد.
گشت های دریایی سپاه در خلیج فارس
از آنجایی که بیشترین بار ابهت این ناوگروههای آمریکایی در تبلیغات رسانهای آن خلاصه میشود، وقتی شناورهای ناوگان های نظامی آنها قصد ورود به خلیج فارس را دارند به طور عمده به صورت کاروانی وارد می شوند؛ مثلا 4 فروند همراه هم.
یکی از نکات حائز اهمیت، این است که شناورهای آمریکایی برای خودشان حریم امنیت تعریف کرده اند که این حریم در سایر نقاط دنیا رعایت می شود.
به عنوان مثال حریم ناوهای هواپیما بر آمریکایی در دنیا 10 کیلومتر است یعنی در شعاع کمتر از 10 کیلومتری این شناور هیچ جنبنده ای نباید باشد.
بر همین اساس در بسیاری از نقاط دنیا وقتی این ناوها وارد تنگهها و کانال ها می شوند آن تنگه به مدت 24 ساعت بسته می شود تا نیروهای آمریکایی به راحتی عبور کنند (مانند آنچه در اخبار منتشر شده از عبور "اینترپرایز" از کانال سوئز عنوان شد).
هیچ شناوری حق نزدیک شدن به این ناوها را ندارد به ویژه اگر آن ها تشخیص دهند که آن شناور، شناور نظامی است. اما این قانون نانوشته در "تنگه هرمز" معنایی ندارد چراکه جمهوری اسلامی ایران این حریم را قبول نداشته و البته آمریکاییها هم چاره ای جز گردن نهادن بر این واقعیت ندارند و بهمین دلیل است که معمولا به همراه ناوهای سایر کشورها وارد نمی شوند چرا که نمی خواهند هیمنه ظاهری شان جلوی آنها شکسته شود.
اما به هرحال تمام سعی خود را میکنند تا به شکلهای دیگر مانع از نزدیکی گشت های شناسایی سپاه به خود شوند.
مثلا گاهی حتی با هماهنگی کشورهای جنوب خلیج فارس، در سکوت رادیویی و در بین شناورهای تجاری و با سرعتی به اندازه سرعت آن ها به سمت تنگه هرمز می آیند و حتی کشور عمان هم که ایستگاه بین المللی دارد آن ها را صدا نمی زند ولی به دلیل قدرت و تسلط بالای نیروهای سپاه، به خوبی آن ها شناسایی می شوند.
آمریکایی ها برای فرار از این سوال و جواب، ساعات مختلفی در روز را آزموده اند تا بلکه نیروهای سپاه هوشیار نباشند. مثلا ساعت 12 نیمه شب یا 3 و 4 بامداد را تجربه کرده اند اما همیشه رهگیری شده اند.
آنها حتی آبراه خود را از آبهای بینالمللی به آبهای عمان تغییر میدهند ولی باز هم رهگیری میشوند چرا که نقاطی در تنگه هرمز هست که آن ها مجبورند تغییر مسیر دهند.
حال باید دید فرماندهان ارتش آمریکا چه راهی را برای جواب پس دادن این غول 50 ساله که در بسیاری از جنگها از جمله جنگ آمریکا علیه عراق در سال های 1991 و 2003 مشارکت داشته و بنا بر گزارشهای منتشره، آخرین ماموریت خود را سپری میکند، برمیگزینند؟
آیا مانند گذشته، سعی در فرار بیهوده از این "سوال و جواب تحقیرآمیز" خواهند داشت و یا بدون دست و پا زدن، برای ورود به خلیج فارس از سپاه پاسداران "کسب اجازه" خواهند کرد
" بسم الله الرحمن الرحيم"
بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند.
قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد.
كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد.
مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند.
آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"!
در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل).
اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم.
اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود.
اینشتین هنگامی که ای نظریه را ارائه مداد مسلمان نبود و بعد از ان به اسلام روی اورد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد.
در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است:
∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5
جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است.
∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است.
V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود.
∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز).
∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري).
و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است.
از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم:
v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5
حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟
ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم:
v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5
v = c * 0.99999999999999981
v = 299792.4579999994 km / s
اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند).
اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است.
مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد!
پس قرآن كلام خداست.
ترجمه (انگليسي به فارسي): عليرضا يعقوبي
در این باره حرف و حدیث زیاد است و برخی بنابر مکاتباتی که ادعا می کنند انیشتین با آیه الله بروجردی داشته است مدعی این هستند که وی بر مبنای حدیث معراج حضرت رسول (ایشان هنگامی که به معراج می رفتند پایشان به کوزه آبی خورد و آب از آن ریخت بعد پیامبر هنگام بازگشت مشاهده می فرمایند که هنوز از کوزه آب می ریزد و این به نوعی همان نظریه نسبیت انیشتین و بحث بسط زمان است که 1400 سال پیش در روایات شیعی به آن اشاره شده است) در اواخر عمر شیعه شده است و از استفاده از بمب اتم توسط هری ترومن بیزار شده است. و حتی بنا بر فرمایش آیه الله بروجردی از ریاست جمهوری اسرائیل خود داری می کند ، گفتنی است این نامه ها و نظرات انیشتین در رساله ای به نام " Die Erklärung" به معنی بیانیه آمده است که توسط سیستم های امنیتی انگلیس مصادره شده است.
در سوالی که از " پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره" پرسیده شداین سایت مطلب زیر را برای سوال کننده ایمیل نمود قضاوت با خود شما:
گفتنی است در متن زیر مراد از (ح پ) حمید رضا پهلوی رابط و مترجم رساله است که هردو فرزند وی به طرز مشکوکی براثر ظاهرا مسمومیت مرده اند.
متن ارسالی:
آلبرت اینشتین در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود.
اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد....
همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...
3000000 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می شود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.
گزیده ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNGدی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری
پیشگفتار:
در اوائل سال 1382 شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد 1310 ش ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی "فورد" در آمریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گرانقیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقه دار یهودی را به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماماً به خط خود انیشتین میباشد سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:
1/000/000$ BENZ به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.
1/000/000$ FORD به افتخار این که در آمریکا میزیست و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول 1963 م ) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است حال آن که در 1954 م ( سال نگارش این اثر ) هنوز 7 سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگویی های اینشتین به شمار می رود. نیز شاید سرنخ هایی از معمای حیرت انگیز ترور زنجیرهای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا ... ؟
500/000$ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازیه – مقتول 1794 م در انقلاب / یا شورش / فرانسه – و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.
500/000$: TITANICبه یاد بود کشته شدگان حادثه اندوهبار کشتی "تایتانیک" انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت 1955م) – کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله – بخشهایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن میشود.
شخصیت های اصلی این رساله :
آلبرت اینشتین (فوت مشکوک 1955 م) /
الکساندر فلمینگ (فوت 1955م)
آیت الله العظمی سید حسین بروجردی (فوت 1961میلادی) /
نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری میکرد (فوت 1962م) /
جان . اف . کندی ( مقتول 1963م) /
علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در 1954م (= 1333 ش – سال نگارش این رساله) /
حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت 1371 ش = 1992م ) که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان 22 ساله بود.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( 1954 – 1955 و باز 1955م ) و نیز سه تاریخ مرگ (1961 – 1962 – 1963 م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (1955 م ) مردهاند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ها ( ع ... پ ... ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح ... پ ... ) به نام های بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده اند؟
و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا "صندوق امانات سری انگلیس" به بهانه پرهیز از ایجاد "یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی" اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی دهد؟
سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه اینشتین / خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است :Herzliche Gru``&e von Einsteinهرتسلیش گروشس فن آینشتاین = با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی (*1) را پذیرفته ام / که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) (*2) از سال 1954 ( *3*) است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.
به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) (*4*) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود ( *5) . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید (*6*) اکتشاف فیزیکی من را – که کشف نیروی نهفته در اتم بود – همچون صاعقه ای آتشبار و خانمان سوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه ای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.
گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است / برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – می دانند : من در آوگوست 1939 (*7) طی نامهای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز ... باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقلترین و ... خونسردترین ابر قدرتهای دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژادپرست خونخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد. اما وقتی آمریکا ... آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمیتوانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی های آلمان – استفاده شود سپس من نام های به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"
آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روزولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر (*6 افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود – این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه میافتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال های 1914 – 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 – 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسختترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاسه ای کوچکتر نیز همواره ناکام بوده ام / هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته / جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {...} از شرق وحشی بیتمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد / من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید میکردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد ... ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – 25)) مرقوم فرمودهاید // در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !!// . آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد / حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب ... بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند – بپذیرم؟ / خود در جواب نامه ((ایکس – 32)) فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمیپذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید" لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی / این پیشنهاد را رد کردم.
شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
غربیها با سه کلید واژهی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری.
امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلید واژه قرار دادند
• اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهان شمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد.
• ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».• سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم: «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت: «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
• یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
• شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
• امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
• امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
• وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
• اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به نظام اسلامی تحمیل کردند، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
• در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
• پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
• تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
• شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
• مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
• بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
• آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای».
سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
• اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.
, توسط روح الله
خون شهید مصطفی احمدی روشن به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی برکت داد ...
رحمت و رضوان الهی بر مصطفی شهید ملت ایران که تیر غیبی خدا بر سینه دشمنان این مرز و بوم شد ...
سی و اندی سال پیش وقتی مصطفای امام شهید شد رهبر انقلاب گفت : این از امداد های غیبی برای انقلاب ما بود و امروز وقتی مصطفای ملت شهید شد خون او هم به 22بهمن برکت داد و هم انتخاباتی حماسی را برای ملت ایران به ارمغان آورد ...
مبارک باد این پیروزی بر ملت ایران
مبارک باد این حماسه بر رهبر عاشورائیان جهان و امام مظلومان و مستضعفان خامنه ای عزیز ...
دوازدهم مهر امسال دکتر احمدی نژاد در همایش استانداران سراسر کشور حضور یافت و سخنان را مطرح کرد که بخشی از آنها منتشر شد ولی بخشهای بسیاری از آن تاکنون انتشار نیافته بود، روز پنجشنبه همزمان با برگزاری جلسه حامیان دولت اسلامی در سالن اجلاس سران ، مسئولان برگزاری این جلسه در بسته ای فرهنگی اظهارات دکتر احمدی نژاد در همایش استانداران سراسر کشور را منتشر و در اختیار حامیان دولت اسلامی قرار داد.
• امروز به لحاظ شرایط عمومی، اقتصادی و به لحاظ شرایط بین الملل جمهوری اسلامی ایران در نقطه اوج است و هیچ گاه این همه عزت برای جمهوری اسلامی نبود و یک نشاط کاری و فضای امید در کشور می باشد. توجهات جلب شده، بسیاری امیدوار شده اند به کار، تلاش و سرمایه گذاری انگیزه و جهت واحد در کشور برای ساختن ایران پیدا شده که این یک موهبت بزرگ الهی است که خدای متعال عنایت کرده، به بنده و شما توفیق داد که در متن قضایا حضور داشته باشیم، توفیق و فرصت خدمتگذاری پیدا نماییم. من می خواهم به شما بگویم قدر این فرصت را بدانید. شیاطین به دنبال این هستند که این فرصت را بگیرند. لحظات متعلق به ملت است و اگر فرصت ها از بین رفت، دیگر تجدید نمی شود.
• به خدا در عالم هیچ خبری نیست، الا جایی که شما قدمی برای خدا بردارید، که در آنجا خبری است و یک خبر ماندگار در فضای غیرالهی هیچ چیزی وجود ندارد و جز وهم و خیالات؛ از آقای اوباما در خیالات است تا سایرین، جز مسیر الهی حقیقت، چیزی وجود ندارد.
• اگر خدا از انسان راضی بود و بقیه ناراضی، انسان برنده است. همه عالم ناراضی باشند و دشنام دهند ولی اگر خدا راضی باشد انسان برنده است. ولی برعکس همه دنیا تعریف کنند اما خدا راضی نباشد، خسرالدنیا و الاخره. البته طی کردن مسیر الهی این نیست که در رختخواب بخوابد و همه چیز بر وفق مراد باشد و همه تعریف و تمجید کنند.
• کار برای خدا یعنی عبور از خود، حالا مثلا برای راضی کردن یک نماینده-حالا خیلی هم محترم- آدم پا بگذارد روی اصول خودش، حتی برای راضی کردن یک عالمی –البته علما در نزد ما خیلی عزیزند- آدم پا بگذارد روی آرمانهای خودش. البته همان موقع وجدان آدم پیغام می دهد ولی توجه نمی کنیم. یا در جایی باید از حقی دفاع کند ساکت می نشیند. نتیجه اش چه خواهد شد؟ جمهوری اسلامی ایران برپا شد تا حکومت اسلام، عدالت، پاکی و ایستادگی بر ارزش ها، اصول و حق بوجود بیاید. نه بده بستان ها، خودخواهی ها و غیره که برخی اصرار دارند بوجود بیاید.
• کار برای خدا این نیست که در بستر راحت انسان گاز بدهد و حرکت کند. اگر اینگونه بود که تفکیکی به وجود نمی آمد و معلوم نمی شد که مرد کیست و نامرد کیست. بالاخره آزمایش ها هست و فتنه ها برای همه است، اینگونه نیست که برای من است و برای شما نیست، برای مردم عادی هست ولی برای بازاری نیست، برای مقلد هست و برای مرجع نیست.
• یک عالمی که انسان خوبی است نزد من آمده بود، می گفت: "چرا با همه درافتادی، خوب یک سری را برای خود نگه می داشتی،. در این دوران خلافکار زیاد است تو چرا با همه درافتادی، خوب یک عده را برای خود نگه می داشتی، بعد آن عده دیگر را می زدی و می آمدی سراغ این عده." به او گفتم "خیلی ممنون، این ایراد را به امیرالمومنین(ع) بگیرید، چرا به من که عددی نیستم می گیرید؟ همین حرف را مگر به ایشان نزدند، جواب چه بود..."
• کار باید برای خدا باشد که کار برای خدا شکست در آن نیست، می دانید که شکست نیست و ذاتش پیروزی است. حتی اگر انسان روی زمین بیافتد و زیر سم اسبان باشد. امام آمد و این درس را داد. اصلا وقتی می گویم که آمدیم حکومت برمبنای ولایت برپا کردیم، یعنی همه و همه برای خدا کار کنند.
• به ما می گویند انحرافی، از اول گفتیم که این ها را قبول نداریم و این شیوه مدیریتی را قبول نداریم و آمده ایم این شیوه مدیریت را عوض کنیم، پایش هم ایستادیم تا الان. تازه شما فهمیدی که با فلان آقا خط ما جداست؟ خوب معلوم است که جداست، اگر می خواستیم جدا نباشیم که کاندید نمی شدیم. مردم به همان آقا رای می دادند، از روز اول گفتم آمده ام تا حلقه های بسته مدیریتی را بشکنم. من تنها کسی بودم که گفتم مشکلات کشور به علت انحراف از خط امام است و باید برگردیم به این اصول و در عمل پایش ایستاده ایم.
• باید جدا می شد و خدا را شکر که جدا شد. می دانید که من افتخار می کنم که امروز عده ای علیه من حرف می زنند. فکر می کنند ما ناراحت می شویم. به خدا من خوشحال می شوم و می گویم خدایا شکرت که معلوم شد من با این ها نیستم خدایا شاهد باش که من با اینها نیستم. خیال می کند من ناراحت می شوم و یا صندلی را چسبیده ام و حالا اگر به ظاهر به خطر افتاد ناراحت شوم. نه! والله من در دلم جشن است که به من فحش می دهند خدایا شکرت که مشخص شد ما با این ها نیستیم. به راحتی متهم کنیم افراد را، به راحتی افترائات سنگین می زنند.
• چهار سال است که هر چه افترا به من و نزدیکانم می زنند. اصلا ترسی ندارند از برخورد و پیگیری معلوم است که به آن ها مصونیت داده اند که آقا خیالت راحت باشد، برو هر چه می خواهی بگو. می گوید: "اطرافیان رئیس جمهور یا دزدند یا فاسد." و تیتر روزنامه ها می شود فکر می کنند من برای خودم ناراحت می شوم. والله من دلم برای آنها می سوزد. ریاست جمهوری! اصلا ریاست جمهوری کل دنیا را بدهند بگویند که حق یک مورچه را پایمال کن والله نمی ارزد و خسارت است.
• ببینید چه خبر است در فضای مدعیان سیاسی. همه کسانی که در سال 84 پدر من را در آوردند که تو برو کنار و رای نمی آوری، بگذار آن آقا بیاید. ولی من گفتم "نمی خواهم بروم کنار"، چرا زور می گویند؟ شش سال است که شمشیرها را آخته اند. حالا فکر کرده اند که فرصتی پیدا کرده اند، بابا طرفدار ولایت فقیه این است که با عملش ولایت را ببرد بالا، جیب ها را پر کردند و شکم ها را انباشتند از حرام. همه ناراحتی مردم به خاطر عملکرد این هاست. طی 25 سال بعد می گویند ما طرفدار ولایت فقیه هستیم ولی احمدی نژاد ضد ولایت فقیه است.
• عده ای فکر کردند این مسیری که دولت می رود، برای آنها در دوره بعد چیزی در نمی آید. هرچه می بینند که راستای مسیر دولت به آنها نمی رسد. لذا گفتند: "باید دولت را بزنیم." خیلی صحنه روشن است، حالا ما به خاطر مصالح مردم و کشور سکوت می کنیم که می گویم چرا شروع کردند، اول گفتند این ها رمال و جادوگر و غیره هستند. ولی در آخر معلوم شد جن گیرها و رمال ها و ... با همه سیاسیون ارتباط دارند جز با ما. خوب پس کو این همه گرفتید، رمال و جادوگر و گفتید با دولت ارتباط دارند؟ خوب کجا هستند؟ چطور شد و صدایش به یکباره خوابید! این همه تهمت زدند و در آخر گفتند که "این ها وابسته به بیگانه هستند."
• همان روزنامه که ادعای رویه انقلاب دارد، روز قبل از سفر به نیویورک نوشت که فلانی می خواهد سازش کند با آمریکا، من می خواهم سازش کنم؟ شما در تهران جرات ندارید اینگونه علیه آمریکا صحبت کنید، هیچ کدامتان جرات ندارید، اگر داشتید در این 30 سال می زدید. یک دهم را می زدید. نزدید، پایتان را که از ایران بیرون می گذارید همه محافظه کار می شوید و می روید در لانه ها، کدامتان جرات دارید در سازمان ملل اینگونه علیه آمریکا صحبت کنید؟ ما می خواهیم سازش کنی؟ برای چه باید سازش کنیم؟ آنهایی که به دنبال مال و منال و سهمیه و قاچاق و بورس و ... هستند به دنبال سازش باآمریکا هستند نه ما.
• ما رفتیم آمریکا آمدیم. درباره آقای مشایی داستان می نویسند. جرم آقای مشایی این است که آقایان فکر کردند که ایشان می خواهد کاندید شود، فقط همین. هیچ جرم دیگری ایشان ندارد؛ ولله پاکترین عضو دولت است. بنده 25 سال است که ایشان را می شناسم. نماز شبش ترک نشده است. این همه علیه ایشان حرف زدند، ولی یکبار علیه یک کدام از اینها حرف نزده است. جرمش فقط همین است؛ خوب می خواهی کاندید شوی برو بشو، چرا فکر می کنی باید کسی را که کاندید شده له کرد که البته له نمی شود، چرا که خداوند پشتیبان است.
• خیال کردند که فحش بدهند، روزی صدبار بنویسند و روی منبرها و تریبون ها بگویند، اتفاقی می افتد. این طوری نیست، والعزة لله و وللرسول، وای به حال روزی که خدا دفاع از مظلوم توسط عده ای را، خودش بر عهده بگیرد.
• از شش سال پیش ولی ما گفتیم این سیستم بانکی غلط است و در داخلش سوءاستفاده است. اما به جای اینکه اختیارات بدهند، اختیارات ما را کاهش دادند، تا هیچ دخالتی در بانک ها نداشته باشیم، شورای پول و اعتبار را از ما گرفتند و موضوع بانک مرکزی هم در مجمع تشخیص مصلحت خوابیده، قانون برنامه را بدون حکم رئیس بانک مرکزی ابلاغ کردند، آن ماده را برداشتند و بقیه را ابلاغ کردند.
• کسی آمده نامه نوشته که بزرگ راه شمال را می سازم، ما نامه را فرستادیم، قرارگاه سازندگی هم نامه نوشته است، عین همان را فرستاده ایم. آن وقت این را گرفتند سند که آقای مشایی از دزدها حمایت کرده، آیا آقای مشایی مسئول تخلف در بانک صادرات است؟ شخص آقای جهرمی زنگ زده به رئیس شعبه گفته این وام را بدهید، چون از دفتر رئیس جمهور پیگیری می کنند. به دروغ منظورش دفتر جای دیگری بود. ولی گفته دفتر رئیس جمهور، چون که نمی توانسته اسم آنجا را ببرد بی دینی و بی تقوایی اینقدر؟ چه خبر شده؟ آقای مشایی از دزد حمایت کرده؟ خوب 30 میلیون نامه رسیده. ما نوشتیم بررسی و مساعدت، پیشنهاد خوبی است! پس چه باید بنویسیم؟ چه طور من 2 میلیون نامه دادم به بانک برای وام 5 میلیون تومانی، خودم امضا کردم که این 10 میلیون وام گرفته برای مرغداری و 2 ماه است قسطش عقب افتاده، عمل نکردند آنها را؟؛ معلوم است که یک بازی سیاسی کثیف است ولی بدانید که موفق نمی شوند.
• ولایت مداری افراد را می خواهید بسنجید، بسنجید، که چقدر خودشان را فدا می کنند برای نظام، چوب هم می خورند ولی سکوت می کنند، چرا که اگر ما جواب بدهیم نظام آسیب می بیند.
• مسئولی نامه می نویسد برای من و از ابتدا تا انتها درباره جن و رمال و اینها حرف می زند. من گفتم همه این استدلالت به خودت می چسبد، ما که هیچ وقت درباره جن و رمال حرفی نزدیم و دنبالش هم نبودیم. هر کس برای خدا کار کند خودش کمک می کند و نیازی به جن و جن گیر و رمال ندارد. یکی از مسئولین آمد پیش من و گفت من مطمئن هستم که تو طلسم شده ای. گفتم خوب من چگونه طلسم شده ام؟ گفت ما رفتیم و آدمی پیر کارهای جادو و طلسم است را آوردیم و گفته احمدی نژاد طلسم شده. بهش گفتم خوب بگویید باطل کند. گفت این مطلب را گفته اند ولی گفته نمی شود؛ چون طلسمش خیلی محکم است و ممکن است اگر چیزی بزنیم برگردد به خودمان و ما را بکشد. من به او گفتم اگر این طور است، پس همه طلسم هستیم. گفتم این واقعا موجب خجالت بنده هست و بعد از 32 سال می آیی و درباره جن و طلسم با من صحبت می کنی و من را متهم می کنی. رسما به من گفتند که شما محبوب شدید و در انتخابات چیزی بگویید و از کسی حمایت کنید رای می آورد! خوب آیا ما تبلیغ کردیم، یا کار کردیم؟! همه می گویند که تبلیغات دولت ضعیف است. تبلیغات نداریم که، پس کار کردیم، خوب می گویید کار نکنیم؟ می دانید چه حرفی می زنید؟
• اگر یک ریال سوءاستفاده از آقای مشایی پیدا کرده بودند، آقای مشایی را اعدام می کردند. می نویسند آقای مشایی چون فامیل فلانی است، دفاع می کند. بنده 25 سال است ایشان را می شناسم قبل از اینکه فامیل بشویم معاون بنده بود، نه اینکه چون فامیل بودیم شده که معاون، مثل داستان مناظره است. به من گفت میلیاردر آوردی در دولت، گفتم بله در دولت شما پابرهنه ها آمدند، میلیاردر رفتند بیرون ولی در دولت ما میلیاردر آمدند نه بشوند، ما فامیل نیاوردیم. معاون بود فامیل شدیم. مگر این جرم است؟ یعنی این باعث شده خدای ناکرده حق را زیر پا بگذاریم؟
• آن آقایی که از اول مقابل ما بود، 10 بار از طریق پسرش پیغام داد که ما با تو کاری نداریم، تو چرا خودت را سپر قرار دادی و نمی گذاری ما آن بالایی را بزنیم؟ گفتم ما یک تار موی آن بالایی را با هزارن مثل شما عوض نمی کنیم. من با اعتقاد آمده ام.
به آقا گفتم با ۲ تا دوست اینطوری، فاتحه ولایت خوانده است
رئیس جمهور کشورمان همچنین افزود: مخالفین ما بعضی حرفها را می گویند که ما از بیت رهبری شنیده ایم. اینها از کجا از جلسه خصوصی من و رهبری مطلع می شوند که حرفهای خصوصی بین من و رهبری را می دانند؟
وی ادامه داد: شما بدانید که ولایت فقیه از جنس محبت است و حالت خشن و دستوری ندارد. رابطه پدر و پسری است. پیامبر فرمود من و علی "پدر امت" هستیم. یک عده گفتند که نه، باید بحث ارباب و رعیتی باشد و گفتند که رهبری می تواند زن شما را بر شما حرام کند. به آقا گفتم اگر شما دوتا دوست اینطوری داشته باشید فاتحه ولایت خوانده می شود.
• خدمت آقا هم عرض کردم: "ما هیچ ادعایی نداریم و اگر شما اجازه بفرمایید این مدت زمان باقی مانده را انجام وظیفه کنیم، وگرنه می رویم می نشینیم خانه و خودم با مردم صحبت می کنم و اجازه نمی دهم یک نفر اقدامی بکند." خیلی راحت است، یک کیف وسایل من است، آن را بر می دارم و می روم و در دنیا اتفاقی نمی افتد. اینها فکر می کنند که خیلی مهم است که برسند به خیابان پاستور. خوب الان هم که سر کار هستید چه کار کردید؟ الان چه کاری برای نظام کردید و چه خدمتی انجام دادید؟
• من تنهای تنها هم بمانم این راه را خواهم رفت. این را بدانید، البته خدا را شکر تنهایی وجود ندارد. ولی مطمئن باشید اگر تک و تنها بمانم من یک کاغذ را که حق مملکت پایمال شود و ارزش ها زیر سوال برود امضا نخواهم کرد. چه تهمت ها به من زدند که اینها حجاب را قبول ندراند! دین را قبول ندارند! بهایی هستند! از یک طرف می گویند انجمن حجتیه اند و از طرف دیگر می گویند بهایی اند! هر چه می خواهند فحش می دهند.
متاسفیم که یک شخص مدعی اسلام می گوید "مدیریت امام زمان در مملکت دروغ است."
• ما نیامده ایم که هرچه خواستند امضا کنند و یا برای خودمان کاری بکنیم، رهبری گفتند شما حرف نزنید، گفتیم چشم و خوشحالیم که حرف نمی زنیم، نه انیکه ناراحتیم، ولله من برای آنها ناراحتم که در جمهوری اسلامی بهترین دوستان ما رفتند کجاها، ما مانده ایم. باعث تاسف است که یک شخص مدعی اسلام می گوید "مدیریت امام زمان در مملکت دروغ است." این نمی فهمد چه می گوید. خوب اصل جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال برده ای. خوب اگر مدیریت امام زمان نباشد، نیابتش معنایی دارد؟ چون این مدیریت هست نیابتش ارزش دارد. متوجه نیست زیرآب کجا را دارد می زند. برخی نیز به به و چه چه می کنند.
• گفت یک میلیارد دلار دولت برده، الان خودت فهمیدی اینگونه نیست، کمیسیون اصل نود و قاضی فهمیده که نبرده، جرات نداری اعلام کنی و الان که نزدیک انتخابات است باز می گویی 12 میلیارد. خوب است من هم بگویم الان تو کدام خانه نشسته ای؟ بگم از پول ... کجا خرج کردی؟
• خیال نکنید که همین طوری می شود راه خدا را رفت. البته ممکن است که تنبک زن هم راه خدا را سیر کند و نمی خواهم این را نفی کنم، ولی کسی که مسئول است باید از دل سختی ها بگذرد و عمل کند. جالب است جمله ای از امام را نوشتند که می فرماید: "ما همه در مسیر صراط هستیم و صراط از بطن جهنم عبور میکند."
• عزیزان من! برای خدا کار کنید و باید بایستیم در راه امام و اسلام و ولایت، که خیلی ظریف است و عشقش به این است که 24 ساعته کار کنی و تو را در این مسیر بزنند، اوج عشق آن است که در راه خدا تکه تکه شوی، که امام حسین(ع) و یارانش در اوج هستند، که هیچ کس به آنها نخواهد رسید.
• آقایی که در زمان شهرداری به من چندین بار پیغام فرستاده که فلان برج را بده به پسر من و ما ندادیم؛ خوب الان علیه ما حرف می زند.
• الان تمام افتخاراتی که دوستداران نظام به آن می بالند غالبا برای این دولت است. غیر از اصل انقلاب و دفاع مقدس، می گویند فضایی شده ایم، هسته ای شده ایم، نانو تکنولوژی و بیوتکنولوژی و ... همه برای این دولت است. برای خدا کار کردیمف برکت می دهد که دشمنان به دنبال شکستن این هستند و خبر دارم که طراحی کرده اند دولت را مشغول کنند تا کار نکند. حال آنجایی که دستشان برسد ضابطه – ای بنویسند و قفل کنند که کار انجام نشود، انجام می دهند مثل صندوق ملی توسعه.
• عزیزان من، کار، کار، کار، ما از شما نمی خواهیم که بیایید از ما دفاع کنید، یا از آقای مشایی دفاع کنید. آقای مشایی خدایی دارد که از او دفاع خواهد کرد و من شک ندارم آنچنان دفاع خواهد کرد که در تاریخ ثبت بشود. چون که بعد از انقلاب به مظلومیت آقای مشایی نداشتیم، فقط شهید بهشتی بود و تمام، یه جوری می نویسند که انگار 24 ساعته عده ای دارند من را مدیریت می کنند. هر چه می شود می گویند پیشنهاد جریان انحرافی است!
• فضای استانها بایستی آرام باشد. دشمن می خواهد ذهن مردم را نسبت به کل نظام بزند، به دنبال فروپاشی هستند و می خواهند القا کنند که همه مسئولین کشور فاسدند و نباید این را بگذاریم با اطمینان بایستی کارها را دنبال کنیم و برای من یقین است که کسانی که عالمانه علیه دولت هستند عاقبت به خیر نخواهند شد و این تعصب دفاع از دولت نیست. چرا که دولت ضعف زیادی دارد و خود من از همه بیشتر ضعف دارم و به آن واقفم. ولی ظلم ربطی به ضعف ندارد و در سنت های الهی ظلم جواب و پاسخ خودش را دارد و طوفانی در راه است که می آید ئ به فضل الهی تمام گرد و غبار را از ساحت مقدس نظام جمهوری اسلامی می زداید. 200 هزار شهید چه کسانی بودند که والله امثال بنده انگشت کوچک آنها هم نمی شدیم و چند صد هزار جانباز که 20-30 سال است دارد زجر می کشد، چقدر پدران و مادران و مستضعفین عالم چشمشان به این نظام و انقلاب است.
• جهت دولت جهت صلاح و پاکی، خدا و پیامبر، معصومین و امام عصر(عج) است. چطور می توانیم اینها را کنار بگذاریم؟ می گویند: "چون اینها معتقد به ولایت و حکومت امام زمان هستند، ولایت فقیه را قبول ندارند." آخر آی آدم حسابی! اتفاقا ما که به دنبال حکومت امام زمان هستیم ولایت فقیه را قبول داریم، اگر کسی معتقد به حکومت امام زمان نباشد ولایت فقیه را می خواهد چه کار؟
• جلسه می گذارند می گویند "خوب رحیمی، مشایی، بقایی را زدیم و خیالمان راحت شد." و به دنبال زدن تک تک شما و وزرا هستند. یک روز حاجی بابایی و یک روز حسینی و حال نوبت تک تک شما می رسد و در این 2 سال خواهید دید. چرا که فکر می کنند تک تک شما می خواهید کاندید ریاست جمهوری شوید. البته اینها خواهد گذشت.
بدی کردیم ، خوبی یادمان رفت
ز دلها ، لایروبی یادمان رفت
به ویلایِ شمالی خو گرفتیم
شهیدانِ جنوبی یادمان رفت ...
تفنگ های پر برای شلیک به مغزهای پر ساخته شده اند!
و مغزهای خالی برای پر کردن این تفنگها.
نعناء را هرچه بچینی جایش سبز می شود کم که نمی شود هیچ، زیاد هم میشود .
بخشش و کرم هم مثل نعناچینی است ؛ نترس جایش جایگزین می شود ، پر می شود .
و این وعده ی خداست :
انفقتم من شیء فهو یخلفه و هو خیر الرازقین
هرچه در راه رضای حق انفاق کنید به شما عوض می بخشد و او بهترین روزی دهنده است.
آری، آنچه بچینی او جایگزینش می کند.
وقتی بچه بودم پدرم می گفت : هر زمان خودت به تنهایی توانستی بند کفشهایت را ببندی مرد شده ای. اما من به پسرم می گویم: هر وقت توانستی بند کفشهای دوست داشتنی ات را خودت باز کنی و آن را به پابرهنه ای ببخشی آنگاه مرد شده ای.
الماس، کربنی است که تحت فشار به الماس تبدیل میشود؛
فشار های زندگی را تحمل کن تا الماس شوی ...
ديروز يك روز طوفاني در تاريخ پرونده هسته اي ايران بود. ايران چند ضربه كاري پي در پي به دشمنان غربي خود وارد كرد، ضرباتي كه بي گمان هيچ تحليلگر يا سازمان اطلاعاتي آن را پيش بيني نكرده بود.
در گام اول ايران اعلام كرد كه مجتمع هاي سوخت 20 درصد براي راكتور تهران را به طور كاملا بومي توليد كرده و اولين مجتمع از اين نوع را در قلب راكتور تهران جاي گذاري كرد.
خبر دوم اين بود كه ايران نسل جديدتري از ماشين هاي سانتريفيوژ را توليد كرده كه در قياس با نسل هاي قبلي در واقع نسل چهارم محسوب مي شود و قدرت تفكيك آن 3 برابر نسل اولي است كه اكنون به عنوان ماشين استاندارد در تاسيسات غني سازي ايران استفاده مي شود.
سومين خبر اين بود كه ايران تعداد ماشين هاي سانتريفيوژ در تاسيسات غني سازي خود را به نحو قابل توجهي افزايش داده است.
چهارمين خبر كه به نحو كاملا غير منتظره اي منتشر شد و براي مدتي تمام منابع غربي را در شوك فرو برد اين بود كه ايران تقريبا به طور ناگهاني اعلام كرد 6 كشور اروپايي وارد كننده نفت از ايران در آستانه قطع دريافت نفت قرار دارند مگر اينكه در رويه خود اصلاحاتي اساسي به عمل بياورند.
و آخر از همه، سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران به كاترين اشتون رئيس تيم مذاكره 1+5 با ايران نامه اي نوشت و اعلام كرد كه ايران آماده است مذاكرات با 1+5 را در اولين فرصت ممكن از سر بگيرد.
يك بار ديگر اين صحنه را مرور كنيد. چه اتفاقي در حال رخ دادن است. آيا آمريكايي ها و اروپايي ها هرگز تصور مي كردند كه ايران چنين پاسخ هايي براي آنها تدارك ديده باشد و ايران همه اين پاسخ ها را در يك روز اعلام كند؟ ابتدا اجازه بدهيد ببينيم چه اتفاقي افتاده است.
اعلام توليد بومي سوخت راكتور تهران يك دستاورد فني بسيار گرانقيمت است. به نوشته کیهان، روزي كه مذاكرات وين در اكتبر 2009 ميان ايران و گروه وين (فرانسه، آمريكا و روسيه) متوقف شد، گلن ديويس سفير آمريكا در آژانس بين المللي انرژي اتمي و نماينده اين كشور در مذاكرات وين به صراحت اعلام كرد حال كه ايران مكانيسم مبادله را براي تامين سوخت راكتور تهران نمي پذيرد، بايد مطمئن باشد كه خود به تنهايي قادر به توليد سوخت اين راكتور نخواهد بود.
در واقع كاملا روشن بود كه غربي ها اميد فراوان دارند كه بتوانند با گروگان گرفتن سرنوشت 850 هزار بيمار سرطاني در ايران پس از پايان يافتن سوخت راكتور و توقف توليد راديو داروها، ايران را وادار به كوتاه آمدن در مقابل درخواست خود براي مبادله مواد هسته اي و نهايتا تعليق غني سازي اورانيوم كنند. حتي در مذاكرات استانبول هم كه آخرين مذاكرات انجام شده ميان ايران و كشورهاي غربي است، اعضاي گروه وين مجددا با تاكيد متكبرانه بر اينكه ايران نمي تواند سوخت راكتور تهران را در داخل توليد كند از ايران خواستند حجم مواد ارسالي به خارج را از 1200 به حدود 1800 كيلوگرم افزايش بدهد. پاسخ ايران در مقابل تمام اين سخنان اين بود كه تن به هيچ درخواست زياده خواهانه اي نخواهد داد و اگر غربي ها مي خواهند يك بار ديگر اراده و تسليم ناپذيري ايران را امتحان كنند، انتخاب با خودشان است.
نكته جالب تر اين است كه قيمت تمام شده راديوداروهايي كه ايران در راكتور تهران توليد مي كند گاه تا 10 برابر كمتر از نمونه هاي مشابه خارجي است و بنابراين ايران به زودي خواهد توانست به يك صادر كننده عمده راديو دارو حداقل در ميان كشورهاي منطقه تبديل شود.
توليد نسل جديد ماشين هاي سانتريفيوژ هم يك خبر راهبردي است. ايران نسل جديد ماشين ها را در حالي توليد كرده است كه از حيث تامين قطعات لازم براي توليد سانتريفيوژها در تحريم كامل قرار دارد و اين تحريم ها آنچنان سخت گيرانه است كه تمامي استانداردهاي مندرج در اساسنامه آژانس را درباره ضرورت تسهيل همكاري هاي صلح آميز ميان كشورها نفي مي كند. با اين حال، ايران موفق شده يك سانتريفيوژ با طراحي كاملا بومي، و قطعات و ساختاري كاملا متفاوت از آنچه در نمونه هاي خارجي وجود دارد را به طور انبوه توليد كند.
معناي اين دستاورد فني در ساده ترين بيان ممكن آن است كه اولا بازدهي و بهره وري تاسيسات غني سازي ايران به هر ميزان كه ماشين هاي قبلي با ماشين هاي جديد جايگزين شود افزايش خواهد يافت، ثانيا تاسيسات هسته اي ايران مي توان حداقل تا يك سوم ابعاد فعلي كوچك شود، ثالثا با افزايش كارايي ماشين ها حجم توليد مواد غني شده افزايش خواهد يافت و ضايعات و دورريز فرآيند كاهش خواهد يافت بنابراين ايران مي توان در زمان كمتر محصولي با كيفيت و حجم بيشتر توليد كند.
روشن است كه تحقق همزمان همه اين تحولات در تاسيسات غني سازي ايران به معناي يك انقلاب همه جانبه است. تاسيساتي كه غربي ها مي گفتند روز به روز در حال كاهش كارايي است و با سر هم كردن رمان هاي علمي تخيلي درباره موضوعاتي مانند استاكس نت از كند شدن كار در آن خبر مي دادند اكنون در آستانه يك جهش عظيم است و به زودي در وضعيتي قرار خواهد گرفت، هم از نقطه غير قابل بازگشت عبور مي كند و هم وارد منطقه مصونيت خواهد شد.
اما درباره قطع صادرات نفت به اروپا موضوع بسيار مهم تر است. روز اولي كه صهيونيست ها ايده قطع خريد نفت از ايران را در دامن اروپا و آمريكا گذاشتند تحليلشان اين بود كه اين امر به سرعت ايران را در موقعيتي قرار خواهد داد كه مجبور شود ميان بقاي نظام و تداوم سياست هاي هسته اي اش، يكي را انتخاب كند. تصور آمريكايي ها و اروپايي ها در عين حال اين هم بود كه با قرار دادن يك دوره مهلت 6 ماهه مي توانند اولا؛ فشارها و اعتراض هاي داخلي را در ايران احيا كنند و ثانيا؛ با اعمال تدريجي تحريم اول جلوي وارد شدن شوك به بازار جهاني نفت را بگيرند و ثالثا؛ جايگزين هايي براي تامين نفت خود بيابند.
در واقع غرب تصور مي كرد اينجا انتهاي كار است و ايران هم قادر به يافتن هيچ راه حل يا نشان دادن واكنش متناسبي نخواهد شد. بدون شك چيزي كه آمريكايي ها و اروپايي ها حتي به آن فكر هم نمي كردند اين بود كه ايران تصميم بگيرد خود درباره قطع صادرات نفت پيش دستي كرده و اروپا را در حالي كه پيكر ضعيفش زير بار بحران اقتصادي در حال له شدن است، سرماي شديد آن را فرا گرفته و هيچ جايگزيني هم براي خريد نفت با شرايط مناسب پيدا نكرده در مخمصه اي تاريخي و بي سابقه قرار بدهد.
بدون شك اين تصميم ايران در اين مقطع، يك تصميم تاريخي است. در حالي كه غرب سعي مي كرد جدول زماني خود را به ايران تحميل كرده و چارچوب هاي فضا را شكل بدهد، اكنون روشن است كه ايران به اصلي ترين تعيين كننده مشخصات صحنه بازي مبدل شده است.
و گام آخر يعني ارسال نامه به كاترين اشتون در مناسب ترين زمان ممكن برداشته شده است. ايران اين نامه را پس از يك دور قدرت نمايي كامل به غرب ارسال كرده است. در حالي كه آمريكا و اروپا محاسبات ايران را هدف گرفته بودند، ايران هم محاسبات آنها را هدف گرفته است. پيشنهاد آغاز مذاكرات در حالي كه ايران سوخت رآكتور تهران را توليد كرده دقيقا به اين معناست كه مذاكرات ديگر نمي تواند از همان جايي از سر گرفته شود كه در استانبول پايان يافته بود.
آغاز مذاكرات در شرايطي كه نسل جديد ماشين هاي سانتريفيوژ و تاسيسات فردو در حال بهره برداري است به معناي كاهش اساسي توان غرب براي استفاده از ادبيات تهديد در مقابل ايران است ضمن اينكه به همه كشورهاي مخالف تشديد فشارها و تحريم ها اين پيام را خواهد داد كه بايد در مخالفت خود جدي تر باشند چرا كه تحريم و فشار نه فقط ايران را متوقف نمي كند بلكه مي تواند با افزايش سرعت و عمق برنامه هسته اي ايران آنها را با غافلگيري هاي بزرگتري هم در آينده مواجه سازد. و مهم تر از همه، رفتن پاي ميز مذاكره هنگامي كه ايران در قطع صادرات نفت به اروپا پيش دستي كرده است مهم ترين اهرم مذاكراتي اشتون را از وي خواهد گرفت.
ترديدي نيست كه كاترين اشتون و اعضاي گروه 1+5 قصد داشتند در مذاكرات آينده ايران را تهديد كنند كه يا با درخواست هاي آنها موافقت مي كند يا اينكه تحريم نفتي ايران از سوي اتحاديه اروپا حتما در ماه ژوئن 2012 اعمال خواهد شد. حالا خانم اشتون چه چيزي براي تهديد ايران در اختيار خواهد داشت؟
بن بست راهبردي و در نتيجه فاجعه مذاكراتي كه مجموعه تحولات روز 26 بهمن به غرب تحميل كرد جاي بحث هايي بسيار عميق تر از اين دارد اما يك نكته در هر حال جان كلام است: تلاش خصمانه براي تغيير محاسبات ايران جز اينكه به تعديل ذليلانه خط قرمزهاي غرب ختم شود، هيچ نتيجه ديگري نخواهد داشت.
رسانه هاي بيگانه جنجال فراواني درباره امكان تكرار وقوع حادثه اي مشابه نيروگاه فوكوشيما در نيروگاه اتمي بوشهر برپا كرده اند، اما آيا امكان تكرار چنين واقعه اي در ايران وجود دارد؟
زلزله 9 ريشتري در سواحل ژاپن بار ديگر ناتواني انسان را در مقابل تغييرات طبيعي و خشم زمين به نمايش گذاشت.
در حالي كه جامعه ژاپن تمام تلاش خود را براي آمادگي درمقابل يك زلزله تمام عيار و استحكام ساختمان ها و بناهاي ساخت دست بشر متمركز كرده بود، ناگهان سونامي و امواج چندين متري سبب غافلگير شدن ژاپني ها شد.
اين امواج كه در اثر حركت زمين در بستر دريا ايجاد شده بودند، ناگهان سواحل و شهرهاي ساحلي شمال شرق ژاپن را تبديل به كوهي از آوار و خرابه كردند و تنها در شهر "مياگي " سبب كشته و مفقود شدن ده هزار نفر شدند.
به گزارش فارس،در اين ميان فاجعه ديگري نيز در راه بود و آن هم اختلال در نيروگاه اتمي فوكوشيما و انفجارهاي پياپي در راكتورهاي آن و خطر ذوب شدن ميله هاي سوخت هسته اي و تكرار فاجعه اي همچون واقعه چرنوبيل در اتحاد جماهير شوروي بود.
البته در اين ميان تلاش تكنسين هاي ژاپني براي جلوگيري از چنين واقعه اي موثر بوده و از ذوب شدن ميله هاي سوخت جلوگيري شده است اما نكته اي در اين ميان جالب است، تلاش رسانه هاي بيگانه براي تحت تاثير قرار دادن برنامه هسته اي ايران و نا امن جلوه دادن تاسيسات هسته اي ايران است.
نكته اي كه شايد تنها تعبير شايسته آن گرفتن كره از آب است.
* آيا بوشهر هم مانند فوكوشيما خواهد لرزيد
نيروگاه بوشهر و فوكوشيما از لحاظ موقعيت مكاني تقريبا شبيه به يكديگرند. هر دو نيروگاه در حاشيه دريا احداث شده اند تا براي خنك كردن بخار توليدي توسط نيروگاه از آب دريا استفاده شود.
گرچه دو نيروگاه از لحاظ ساختاري با يكديگر تفاوت هايي دارند، اما از اصول مشتركي براي كار برخوردار هستند.
در اين ميان آنچه كه سبب ايجاد اختلال در نيروگاه اتمي فوكوشيما را فراهم كرد، نه زلزله نه ريشتري بلكه انهدام تاسيسات خنك كننده نيروگاه توسط سونامي بود.
البته نكته اصلي در اين ميان آن است كه آيا استان بوشهر از لحاط لرزه اي قادر به ايجاد زلزله اي با قدرت هشت تا نه ريشتر است تا بتواند سونامي همانند سونامي ژاپن ايجاد كند و نيروگاه اتمي بوشهر را در هم بكوبد.
استان بوشهرتقريبا نواري به نسبت باريك است و در فاصله بين 27 درجه تا 30 درجه عرض شمالي و 50 تا 52 درجه طول شرقي قرار گرفته است.
اين استان از شمال به استان خوزستان و قسمتي از استان كهگيلويه وبوير احمد واز شرق به استان فار س و از جنوب شرقي به قسمتي از استان هرمزگان واز جنوب وغرب به خليج فارس محدود است .
گسلهاي اصلي لرزه اي منطقه بوشهر عبارتند از:
1-گسل كازرون:كه اين گسل گسلي است تقريباً شمالي -جنوبي با جابجايي امتداد لغز راست گر ودر بخش باختري شهر كازرون گسترش دارد.كه در حدود 210 كيلو متر از جنوب كوه دينار در شمال شروع مي شود وتا ساحل بوشهر در خليج فارس ادامه دارد و داراي درازاي حدود 120 كيلومتر است.
2-گسل برازجان:كه اين گسل بارها مكان زلزله هاي مخرب منطقه بوشهر بوده است.
3-گسل كره بس يا زون گسل منگرك:كه اين گسل در 90 كيلومتري شرق منطقه بوشهر قرار دارد.وطول آن 130 كيلومتر است.
4-گسل هاي زير تاقديس ها، گسل هاي كوچك فشاري وكشش و گسل هاي تراستي كه سبب ايجاد لرزه هاي كوچك مي شوند.
نيروگاه اتمي بوشهر در فواصل 110 كيلومتري از منطقه زلزله خيز كارون و در فاصله 170 كيلومتري از منطقه لرزه خيز فيروز آباد قرار دارد.
به غير از لرزه هاي كوچك 4 تا 5 ريشتري زمين لرزه هاي بزرگ در منطقه محدود به استان فارس، عملا گسل فعالي كه لرزه هاي سنگين در منطقه را ايجاد كند، در نزديكي نيروگاه بوشهر وجود ندارد.
با اين حال حتي اگر ادعاهاي رسانه هاي خارجي را باور كنيم و حتي امكان زمين لرزه هايي كه در هر دو قرن اتفاق بيفتد را در نظر بگيريم، امكان به وجود آمدن لرزه هايي با درجه 7 ريشتر در مقياس دروني زمين را در نظر بگيريم، باز هم چنين لرزه اي براي ايجاد اختلال و يا حتي تخريب يك نيروگاه اتمي ناكافي است. در ژاپن نيز يك زمين لرزه 9 ريشتري نيروگاه اتمي فوكوشيما را با مشكل مواجه كرد، واقعه اي كه در تاريخ لرزه نگاري استان بوشهر طي چند هزار سال گذشته بي سابقه است و اين مساله بنا به گفته علي اكبر اعتماد رييس سازمان انرژي اتمي در زمان آغاز ساخت نيروگاه مورد توجه قرار گرفته است.
اما چگونه نيروگاه بوشهر مي تواند چنين لرزه اي را تحمل كند؟
*ضربه گيرهاي 112 اينچي نيروگاه اتمي بوشهر
براي ايمن سازي نيروگاه اتمي بوشهر در مقابل لرزه هاي احتمالي تمام سازه بر روي ضربه گير هاي لاستيكي ساخته شده است.
ضربه گيرهايي كه روي پلاستيك هايي به ضخامت 112 اينچ بنيان گذاشته است. اين لرزه گيرها امكان مقاومت در مقابل زمين لرزه هايي تا 8 ريشتر را فراهم مي كند.
در كنار اين نيروگاه بوشهر از سپرهاي حفاظتي ديگري نيز بهره مي گيرد. اين گونه ملاحظات و تمهيدات ايمني در هيچ صنعتي نظير صنايع هسته اي رعايت نمي شود. گرچه با تكنولوژي موجود امكان ساخت و بهره برداري صد در صد ايمن نيروگاه هاي هسته اي وجود ندارد، آسيب پذيري نيروگاه هاي جديد به مراتب كمتر از آسيب پذيري محتمل در زمينه هاي ديگر استفاده از تمدن صنعتي است
*ساير لايه هاي حفاظتي نيروگاه بوشهر
در حال حاضر در سراسر دنيا ايمني نيروگاه هاي هسته اي از جمله نيروگاه بوشهر بر پايه "دفاع در عمق " بنا نهاده مي شود. چنين ديدگاهي طراحان را بر آن وا مي دارد تا سلسله اي از حايل هاي فيزيكي را به صورت پشت سر هم در مسير انتشار مواد راديو اكتيو به محيط مدنظر قرار دهند.
وجود چند لايه حايل فيزيكي از آثار سوء مواد راديو اكتيو به پرسنل بهره بردار، محيط پيرامون نيروگاه و مردمي كه در اطراف نيروگاه زندگي مي كنند، جلوگيري مي نمايد. اين حايل ها به ترتيب عبارتند از: شبه سراميكي قرص هاي سوخت، غلاف ميله هاي سوخت، تجهيزات مدار اول، كره فولادي و در نهايت كره بتوني. لازم به ذكر است كه بيش از 98% محصولات شكافت (مواد راديواكتيو) در داخل شبه سراميكي قرص هاي سوخت محبوس مي گردند.
ساختمان بتني رآكتور در مقابل برخورد مستقيم هواپيماي غول پيكر بوينگ 747، هواپيماهاي جنگي و زلزله اي به شدت 8 ريشتر مقاوم بوده و در صورت بروز چنين سوانحي هيچ صدمهاي به تأسيسات راكتور و قلب آن وارد نميشود و سيستم كنترل و حفاظت خودكار نيروگاه به راحتي آن را خاموش و به وضعيت ايمن ميرساند
جالب اينجا است كه نيروگاه اتمي چرنويل در اتحاد جماهير شوروي كه در سال 1986 منفجر شد، فاقد گنبد بتوني محافظ بود و همين مسئله سبب گسترش مواد راديو اكتيو شد.
*سوء استفاده رسانه اي از يك موضوع
در نهايت تمام اين گفته ها به اين نكنه كه ختم مي شود كه تمام نيروگاه ها تحت نظر آژانس بين المللي انرژي اتمي فعاليت مي كند.
هر نيروگاهي بر آغاز فعاليت بايد جواز لازم را از آژانس انرژي اتمي را كسب كند.
نيروگاه اتمي بوشهر نيز مانند تمام نيروگاه هاي اتمي اين بازرسي ها را پشت سر گذاشته است و در صورت هرگونه نقص از ادامه كار آن جلوگيري مي شود
البته اين در صورتي است كه اين رسانه ها آژانس بين المللي انرژي اتمي را قبول داشته باشند و اعتقاد نداشته باشند كه آژانس بين المللي انرژي اتمي با ايران همدست شده است.
ادامه مطلب...
طبیعتاً بستن تنگه هرمز با زنجیر نخواهد بود(!) ؛ نیروهای مسلح ایران به مدت بیش از دو دهه است که با بودجه های قابل توجه و حمایت های گسترده مسوولان کشور ، مدرن ترین و متنوع ترین سلاح های ضدکشتی را تولید و انبار کرده اند.
سپس مانور نظامی ارتش ایران در تنگه هرمز برگزار و نحوه بستن تنگه تمرین شد. قرار است در ماه جاری نیز مانور دیگری توسط سپاه در همین منطقه برگزار شود.
آمریکایی ها هم تهدید کردند اگر ایران تنگه را مسدود کند ، آنها واکنش نشان خواهند داد. قضیه به حدی بالا گرفت که حتی اوباما نیز پیامی به عالی ترین مقام جمهوری اسلامی ایران فرستاد و تنگه هرمز "خط قرمز" ایالات متحده دانست و در همان حال بر مذاکرات مستقیم نیز تأکید کرد.
حال سخن این است که آیا ایران می تواند تنگه را ببندد و اگر بست ، چه اتفاقاتی می تواند متصور باشد؟! در این نوشتار می کوشیم به این سوال ها پاسخ دهیم.
ایران چه زمانی تنگه هرمز را خواهد بست؟
تهدید به بستن تنگه هرمز ، مانند گیوتینی است که تا فرو نیفتاده ، می تواند به عنوان اهرم فشار مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین ، ایران تا حد امکان از فرود آوردن این گیوتین تهدیدآمیز اجتناب خواهد کرد.
در عالم سیاست ، صرفاً این مهم نیست که چه کاری انجام دادی ، بلکه این نیز مهم و گاه مهم تر است که چه کاری می توانی انجام دهی.
همین که طرف های مقابل ایران به این باور برسند که ایران توانایی بستن تنگه هرمز را دارد ، خود عامل بازدارنده و اهرم فشار و چانه زنی است.
فرود آوردن گیوتین "مسدودسازی هرمز" زمانی رخ خواهد داد که تهدید غرب در تحریم نفتی ایران به حد تکمیل برسد و واقعاً مانع از فروش نفت ایران در دنیا شوند و نیز فشارهای اقتصادی بر ایران به حدی برسد که ایران چاره ای جز مقابله خصمانه نداشته داشته باشد.
به بیان دیگر اگر ایران مجبور باشد ، اقدام به بستن تنگه خواهد کرد تا اقتصاد کشورهای متخاصم ( چه کشورهای عربی که با افزایش تولید نفت خود بر خلاف سهمیه اوپک راه را برای تحریم ایران هموار کرده اند و چه کشورهای غربی که بانی تحریم علیه ایران هستند) را دچار آسیب متقابل کند.
راهبرد تهران ، "تقسیم زیان های تحریم ایران" است.
بستن تنگه هرمز چگونه محقق می شود؟
طبیعتاً بستن تنگه هرمز با زنجیر نخواهد بود(!) ؛ نیروهای مسلح ایران به مدت بیش از دو دهه است که با بودجه های قابل توجه و حمایت های گسترده مسوولان کشور ، مدرن ترین و متنوع ترین سلاح های ضدکشتی را تولید و انبار کرده اند.
اگر تا پیش از این بستن تنگه هرمز صرفاً با نیروهای دریایی و تجهیزات ساحل به دریا مسیر بود و دشمن نیز می توانست با غلبه بر نیروی دریایی و ساحلی قضیه را منتفی کند ، هم اکنون انواع موشک های ضدکشتی ایران می توانند نه تنها از سواحل که حتی از استان آذربایجان غربی و خراسان شمالی هم به سمت کشتی ها در تنگه هرمز شلیک کنند.
علاوه بر این موشک های بالستیک ، موشک های میان برد (مانند قارعه و نصر1) قادرند از کنار آب های خلیج فارس تا عمق خاک استان کرمان ، تنگه را مدام موشک باران کنند.
همچنین مین گذاری تنگه هرمز مخصوصاً با استفاده از قایق های تندرو - که به تیراژ زیاد در اختیار نیروهای مسلح ایران قرار دارند و بسیار هم مدرن و مجهزند - می تواند تنگه را ببندد ؛ حال بماند راکت ها و توپخانه ساحلی و قایق های پرنده و هواپیماهای بدون سرنشین و ... ایران.
نکته این که تمام عرض تنگه هرمز برای کشتی های بزرگ و نفت کش ها قابل عبور نیست و تنها کانالی به عرض حدوداً 10 کیلومتری معبر نفتکش ها و کشتی های عظیم الجثه است. بنابراین بارش مداوم تیر بر یک کانال بسیار کوچک 10 کیلومتری کار سختی نیست.
بعد از بستن تنگه هرمز چه اتفاقی می افتد؟
این سوال مهم تری از نحوه بستن تنگه هرمز است ؛ بعد از بستن تنگه هرمز چه اتفاقی می افتد و آیا ایران می تواند همچنان تنگه را بسته نگه دارد؟
به فرض این که ایران اعلام کرد از ساعت یک دقیقه بامداد فردا اجازه عبور کشتی از تنگه را نخواهد داد و عبور کنندگان را موشک باران و غرق خواهد کرد.
طبیعتاً بعد از این تهدید ، هیچ شرکتی ریسک نخواهد کرد تا کشتی و سرنشینان آن را به خطر بیندازد و از زیر باران موشک و از میان مین هایی که هر لحظه ممکن است منفجر شوند عبور دهد.
اینجاست که اولین کشتی عبوری که ممکن است با لابی آمریکا و با اسکورت ناوهای آمریکایی صورت بگیرد تعیین کننده خواهد بود.
اگر این کشتی مورد حمله ایران قرار نگیرد و بعد از ان هم روند عبور و مرور طبق روال معمول انجام شود ،گیوتین ، بی آنکه گردنی را بزند فرودافتاده و ایران قضیه را باخته است . لذا بدیهی است که وقتی ایران "مجبور"به اعلام مسدودی تنگه شده ، "مجبور"به اعمال مسدودی ان نیز خواهد بود و اولین انفجارها شکل می گیرد و قیمت نفت با جهشی بی سابقه مواجه می شود.
در چنین شرایطی آمریکا دو راه بیشتر ندارد:یا دست روی دست بگذارد و برغم آن همه ادعا و قدرتمندی ، تماشاگر تسلط ایران باشد یا آن که وارد معرکه شود تا تنگه را بگشاید و جریان انرژی را به حالت عادی درآورد.
طبیعتاً امریکا نیز مانند ایران نمی خواهد از پیش بازنده باشد و لذا تصمیم به اقدام خواهد گرفت. اما قضیه این است که چه اقدامی؟ اگر پروسه بستن تنگه هرمز در همان تنگه و سواحلش بود ، شاید می شد با یک نبرد دریایی سنگین ، نیروهای دریایی و ساحلی ایران را شکست داد و با استقرار تعداد بیشتری از یگان های دریایی آمریکایی ، امنیت نفتکش ها را تأمین نمود ولی قضیه اینجاست که طرف دریایی نیروهای آمریکایی ، ناوها و ناوچه های متعارف نیستند که با چند موشک بتوان کارشان را ساخت و به زیر آبشان فرستاد بلکه چالش اصلی آنها حجم انبوه و نامتقارن قایق های تندروی جنگی است و مهم تر این این ها ،موشک هایی که نه الزاماً از نقاطی ثابت در ساحل که از نقاط متحرک در همه جای ایران به سمت آن 10 کیلومتر شلیک می شوند و عملاً تنگه را ناامن و مسدود می نمایند.
اینجا باز هم امریکا بین سه تصمیم قرار می گیرد:
-کنار آمدن وضعیت پیش آمده
-مذاکره با تهران و دادن امتیازات برای بازگشت به شرایط قبلی
-از بین بردن عوامل تهدید تنگه هرمز ؛ بدین معنا که ارتش ایالات متحده ، جنگ را فراتر از درگیری در دریا و حوزه پیرامونی کشتی ها و نفتکش ها به عمق خاک ایران ببرد و بکوشد تمام موشک اندازهای متحرک ایران را شناسایی و منهدم کند.
بدیهی است که حالت نخست به معنی شکست آشکار آمریکاست و لذا این گزینه قطعاً در دستور کار ایالات متحده قرار نخواهد گرفت.
می ماند دو گزینه بعدی که اجرای هر کدام از آنها بستگی تام به شرایط ان زمان دو حریف دارد. اگر آمریکا و متحدانش در شرایطی باشند که بدانند در صورت حمله به ایران پیروز میدان هستند در این گزینه تردیدی نخواهند داشت و الا رو به مذاکره خواهند آورد زیرا اقتصاد آنها نمی توان برای مدت طولانی با قیمت های نجومی انرژی ادامه حیات دهد.
اقدام احتمالی آمریکا برای نابودسازی توان موشکی ایران در عمق خاک ایران ، به معنای حمله نظامی به تمامیت ارضی تلقی می شود و جنگ تمام عیار نتیجه ان خواهد بود.
اما قضیه اینجاست که برای آمریکا بعد از دو تجربه ذی قیمت افغانستان و عراق ، حمله نظامی به کشور ثالثی در منطقه هرگز در اولویت نیست. نظامیان آمریکا و متحدانشان یک دهه بعد از اشغال افغانستان ، هنوز تلفات می دهند و این اواخر هم کاخ سفید اعلام کرده که حاضر به گفت و گو با طالبان است، همان طالبانی که برای نابودی شان به افغانستان حمله شده بود!
هر چند حمله آمریکا ، برای ایران بسیار خسارت بار خواهد بود و حتی می توان بیشتر از خسارات وارده بر آمریکا بر ما لطمه وارد می شود چون ما در خاک خون می جنگیم و در این باره نمی توان شعار درمانی کرد ولی آمریکایی ها در تصمیم خود برای حمله به ایران ، خسارت های وارده به ایران را در نظر نخواهند گرفت بلکه در وهله اول آسیب هایی که خود متحمل خواهند شد را محاسبه می کنند و اتفاقاً همین حسابگری هوشمندانه غربی است که تا کنون آنها را از حمله نظامی به ایرانی که اساساً قابل مقایسه با عراق و افغانستان نیست ، بازداشته است.
به فرض حمله آمریکا به ایران ، یقیناً اوضاع تنگه هرمز ، نه تنها بهتر نمی شود بلکه آتش افروخته شده در هرمز به کل منطقه نیز سرایت می کند و عواقبی به همراه خواهد داشت که هیچ کس از گستردگی و طول مدتش خبر ندارد.
بنابراین ، حمله فراگیر به ایران نیز برای گشودن هرمز ، نقض غرض خواهد بود.
بنابراین ، اگر قرار باشد حمله ای فراگیر به ایران صورت گیرد ، تصمیم گیری درباره آن ، صرفاً جنبه های تاکتیکی برای بازگشایی تنگه نخواهد داشت ، بلکه الزاماً تابعی از راهبرد کلی آمریکا در قبال ایران خواهد بود. بنابراین دغدغه استراتژیک آمریکا می تواند این باشد که اقدام ایران به بستن تنگه هرمز ، قبل از زمانی باشد که آمریکا و متحدانش مهیای حمله به ایران هستند.
لذا آمریکایی ها از همین الان تمام تلاش های خود را معطوف این کرده اند که اساساً نگذارند کار به عملی کردن تهدید ایران در بستن تنگه هرمز برسد زیرا در چنان وضعیتی یا باید وارد جنگ با ایران با آینده نامعلوم - برای هر دو طرف - شوند و یا مذاکره کنند و امتیاز دهند.
هم از این روست که در پیام اخیری که اوباما برای رهبری ایران ارسال کرده ،بعد از تهدید درباره بستن تنگه هرمز ، دعوت به مذاکره هم وجود دارد؛ این گزینه ای عاقلانه برای آمریکایی هاست که به جای مذاکره در شرایط جنگی برای بازکردن تنگه ، در شرایط غیرجنگی حاضر برای نبستن تنگه مذاکره کنند.
عمق تنگه به طور متوسط ۵۰ متر و عرض آن حدود ۴۸ کیلومتر است و ایران نیز در حواشی این تنگه به حدود ۳۶ جزیره تسلط کامل دارد
مالکیت آبهای دریای ایران حدود ۲۱ کیلومتر است و جالب اینجاست که بدانید قسمت پر عمق و مناسب این تنگه در محدوده آبهای دریایی ایران و در واقع بین جزایر تنب بزرگ و ابو موسی واقع شده است که این قسمت حدودا ۲۸ کیلومتر است
تمامی نفتکشهای غول پیکر و حتی ناوهای آمریکایی و کشتی های تجاری نیز برای عبور از این تنگه مجبور هستند از آبهای دریایی ایران و نه از آبهای سرزمینی گذر کنند و این ناوها ، نفتکشها و غیره هر روزه برای عبور و مرور از ایران اجازه عبور میگیرند و در واقع اعلام کد میکنند.
ظاهرا، دنیا در 21 دسامبر سال 2012 به پایان می رسد! بله، درست متوجه شدید! یا حداقل بخش بزرگی از نوع بشری نابود خواهند شد! دیگر برای شغل آینده ی خود برنامه ریزی نکنید! بدنبال خرید خانه نباشید، و در عوض، چند سال آخر زندگی تان را هرآنطور که می خواهید بگذرانید. اکنون شما11ماه فرصت دارید که از زندگی لذت ببرید... قبل از پایان دنیا!
خُب این سخنان عجیب و غریب چیست؟ تا بحال ما از این پیش گویی ها زیاد شنیده ایم، ولی هنوز اینجاییم و سیاره مان هنوز سرجایش است. چرا این سال 2012 اینقدر مهم شده است؟ این اخبار در تمام دنیا در حال پخش شدن است. (مثلا: در روزنامه اعتماد شماره 1300 یا پایگاه خبری تقریب)
واقعیت این است که تقویم مایا در سال 2012 به پایان می رسد، به همین دلیل مایاها به دنبال هر دلیل مذهبی، علمی، اخترگویانه و تاریخی می گردند تا بیابند که چرا این تقویم می گوید که جهان رو به پایان است. رسالت مایایی کسب قدرتی است که بتواند مردم را در تمام جوامع نگران کند.
متآسفانه من برای تمامی معتقدین به این تقویم خبرهای بدی دارم! هیچ رستاخیز عظیمی در 2012 روی نخواهد داد، ولی چرا؟
تقویم مایایی
تقویم مایا چیست؟ این تقویم توسط تمدنی پیشرفته به نام مایاها در حدود 250 تا 900 میلادی بوجود آمده است. شواهد مربوط به امپراطوری مایا به قسمتهای جنوبی مکزیک تا گواتمالا و اِل سالوادور می رسد.
مردمی که در جامعه ی مایایی ساکن بودند، مهارت پیشرفته ای در نوشتن داشتند و در ساختن شهرها و مدنیت توانایی عجیبی پیدا کرده بودند. مایایی ها احتمالا بخاطر اهرام و ساختمانهای بزرگ دیگری که ساخته اند معروف شده اند.
مردم مایا در فرهنگ امریکای مرکزی تأثیر زیادی داشته اند، نه فقط از طریق تمدن خویش، بلکه با جوامع بومی که در این منطقه تشکیل داده اند. در حال حاضر هنوز شمار زیادی از مایاها هنوز زنده اند و سنن باستانی خود را ادامه می دهند.
مایایی ها از تقویم های مختلفی استفاده می کردند و زمان را بعنوان گردش هایی روحانی درنظر می گرفتند. ازآنجایی که این تقویمها استفاده های عملی زیادی داشتند، مثل: کاربردهای اجتماعی، کشاورزی، اقتصادی و... ، به عنصر مذهبی قوی ای تبدیل شده بودند. این کاملا با تقویم میلادی جدید متباین است که تنها دارای معانی اجتماعی و اقتصادی است.
بیشتر تقویمهای مایایی کوتاه بودند. تقویم تزولکئین (Tzolk"in) در 250 روز تمام می شد و تقویم هاآب (Ha"ab) طول سال را 365 روز درنظر می گیرد. مایایی ها این دو تقویم را با هم ترکیب کردند تا تقویمی به نام «گرد تقویم» (Calandar Round) تهیه نمودند: که برابر است با یک چرخه از 52 هاآب (تقریبا 52 سال که برابر طول تقریبی یک نسل است.) درون یک گرد تقویم چرخه های 13 و 20 روزه وجود دارد. واضح است که این سیستم تنها زمانی استفاده می شود که 52 سال را 18980 روز واحد در نظر بگیریم. بعلاوه ی این سیستمها، مایایی ها چرخه ای داشتند به نام «چرخه ی زهره». ایشان با دقت زیاد تقویمی شکل دادند که بر اساس موقعیت زهره در آسمان شب بود. وهمچنین ممکن است که آنها تقویمهای مشابهی برای سیارات دیگر هم داشته اند.
با استفاده از گرد تقویم هیچ گاه نمی توان سالی قدیمی تر از 52 سال را مشخص کرد! پس چگونه می توان تاریخ های طولانی را با استفاده از تقویم مایایی ها تعیین نمود؟
پایان شمارش طویل= پایان دنیا؟
مایاها برای حل این مشکل روشی ابتکاری بکار بردند. در نهایت تقویم آنها از دوره ی بلندی استفاده کرد که 5126 سال دارد. این دوره بر اساس ملاحظات مذهبی، دوران قاعدگی، محاسبات ریاضی روی اعداد 13 و 20 و همچنین اساطیر اخترگویانه ایجاد شده است.
ولی این تقویم چگونه کار می کند؟
سال مبدأ در شمارش طویل مایایی در «0.0.0.0.0» آغاز می شود. هر صفر از 0-19 تغییر می کند که هرکدام نشاندهنده ی روزهای مایایی است. مثلا اولین روز از شمارش طویل به صورت 0.0.0.0.1 نوشته می شود. این عدد اضافه می شود تا روز 19. با افزوده شدن 1 روز دیگر یعنی 20 روز به صورت زیر نوشته می شود: 0.0.0.1.0 این شمارش تا 0.0.1.0.0 ادامه می یابد(حدود یک سال ) و همینطور تا 0.1.0.0.0 (حدود 20 سال) و 1.0.0.0.0 (حدود 400 سال). حالا مثلا تاریخ 2.10.12.7.1 در تقویم مایایی نشان دهنده ی تاریخ تقریبی 1012 سال و 7 ماه و 1 روز است.
واقعا تقویم جالبی است. ولی این تقویم با پایان جهان چه ارتباطی دارد؟ رسالت مایایی تماما بر این اساس است که هنگامی که شمارش بلند مایایی تمام شود، یک اتفاق بدی بوقوع خواهد پیوست. متخصصین مایا از هر دو عدد 13 و 20 استفاده می کنند. طبق نظر ایشان پایان این دوره می تواند در 13.0.0.0.0 روی دهد. و این تاریخ برابر با 5126 سال است. این شمارش بلند دوره در 0.0.0.0.0 آغاز شده است که مطابق 11 آگوست 3114 پیش از میلاد می شود. حالا مسأله را متوجه شدید؟ شمارش طویل دوره ی مایاها در 5126 سال بعد از این تاریخ یعنی در 21 دسامبر 2012 به پایان می رسد.
روز رستاخیز
زمانی که چیزی تمام می شود (حتی چیز بی خطری مثل یک تقویم باستانی)، مردم گمان می کنند که نهایی ترین احتمالات برای پایان تمدن روی خواهد داد. از طرف دیگر باستان شناسان و اسطوره شناسان معتقدند که مایایی ها یک عصر روشنگری را برای سال 13.0.0.0.0پیش بینی کرده اند. ولی واقعیت این است که شواهد کافی برای چنین رستاخیز عظیمی در آن روز در دست نداریم!!
تهدیدهایی برعلیه زمین و نوع بشر تا بحال مطرح شده اند: برخورد سیارکها، سیاهچاله ها، انفجارات پرتوگاما در کهکشانهای نزدیک، دوره ی یخبندان و جابجایی قطبین. ولی هیچ شاهدی برای روی دادن یکی از این اتفاقات در 2012 وجود ندارد. این اتفاقات هر زمانی می توانند روی دهند و هیچ ارتباطی با تاریخ خاصی ندارند. هر کدام از این تهدیدها نیاز به یک مقاله ی مستقل دارد که توضیح داده شود که چرا دلیلی برای روی دادن آنها وجود ندارد.
نکته ی جالب این است که باستان ستاره شناسان مایایی هنوز اختلاف نظر دارند که آیا پایان تقویم در 13.0.0.0.0 است یا 20.0.0.0.0(حدود سال 8000 میلادی).
در نتیجه، این قبیل پیش بینی ها نه تنها مبنای علمی ندارد بلکه از خرافات و اعتقادات اسطوره ای اقوام باستانی ریشه گرفته است. توجه مردم جهان به این قبیل خرافات نشان دهنده ی عمق خرافه پرستی و جهل علمی نسبت به یافته های دقیق و جهانی علمی امروز است. در واقع پیشرفت علم و تکنولوژی تأثیر زیادی در سطح علمی و درک عمومی اقشار جوامع انسانی بازی نکرده است!!
اینکه چطور به نتایج عجیب و غریب یک تقویم باستانی گم نام چنین اطمینان و توجهی می شود، روحیه ی غیر علمی و نادقیق مردم تحصیل کرده ی امروز را نشان می دهد.
موشکهای کروز، بالستیک و هوا به سطح گوشهای از سامانههای تهاجمی نیروهای مسلح ایران هستند که میتوانند بسته ماندن تنگه هرمز را تا هر زمان که کشورمان نیاز بداند، تامین کنند. قایقهای تندروی ایران نیز مکملی خواهند بود تا مهمترین شاهراه انرژی جهان، هیچگاه بدون اراده جمهوری اسلامی، روی آرامش را نبیند.
به گزارش مشرق، برای کسانی که نقش دریا را در کنترل جهان به خوبی درک میکنند، اهمیت تنگههای راهبردی (استراتژیک) نیز شناخته شده است. یک دریانورد کارکشته انگلیسی سالها پیش از کشف نفت و در روزگاری که خورشید در سرزمینهای بریتانیای کبیر غروب نمیکرد، گفته است کشوری که دریاهای جهان را کنترل کند، دنیا را و کشوری که تنگههای مهم را در اختیار داشته باشد کل آبهای دنیا را تحت سیطره خواهد داشت.
امروزه با تبدیل نفت به یکی از حیاتی ترین کالاهای مورد نیاز بشر مدرن و اقتصاد دنیا، مناطق نفت خیز جهان در کانون توجه قدرتهای بزرگ هستند. مهمترین منبع تأمین انرژی جهان خاورمیانه و خلیج فارس است که تنها دروازه ورودی و خروجی آن تنگه بسیار بسیار مهم هرمز است.
در پی مطرح شدن امکان تحریم نفت ایران توسط کشورهای تحریم کننده ایران، مقامات کشورمان نیز مجدداً توانایی خود در مسدود کردن تنگه هرمز را گوشزد کردند لذا در این گزارش به بررسی توانمندیهای کشورمان در اجرای این عملیات میپردازیم.
بنابر آمارهای منتشره حدود 40 درصد نفت دنیا و عمده نفت 8 کشور صادر کننده حاشیه خلیج فارس از این آبراه راهبردی صادر میشود. به عنوان مثال بیش از 88 درصد نفت عربستان سعودی، 98 درصد نفت عراق، 99 درصد نفت امارات متحده عربی و 100 درصد نفت كشورهای كویت و قطر و در مجموع به طور متوسط 97 درصد نفت این کشورها از تنگه هرمز عبور میكند. همچنین 50 درصد سایر مبادلات کالای این کشورها نیز از تنگه هرمز عبور میکند.
کارشناسان اقتصادی معتقدند در صورت مسدود شدن این آبراه حیاتی، بازار نفت دنیا با کمبود 16.5 تا 20 میلیون بشکهای مواجه خواهد شد که در این صورت بهای هر بشکه نفت به حدود 2.5 برابر میزان فعلی یعنی به 250 دلار خواهد رسید.
مسیرهای جایگزین زمینی که شامل خط لوله شرق به غرب عربستان در صورت آمادگی برای کارکرد با بیشترین ظرفیت کمتر از نیمی از این مقدار را پوشش خواهد داد اما با فرض تأمین تمام نفت از طریق زمینی هزینههای احداث خطوط لوله، پمپاژ نفت و نگهداری و تأمین امنیت این مسیرها صرف نظر از زمان طولانی مورد نیاز (و تأمین نیاز بازار از ذخایر کشورهایی چون آمریکا) باز هم انسداد تنگه هرمز باعث افزایش چشمگیر قیمت نفت آن هم در دوره بحران اقتصادی کشورهای غربی خواهد شد.
همچنین عمده تدارکات نظامی برای این کشورها نیز از طریق خلیج فارس تأمین میشود که هر چند آبهای غرب عربستان سواحل یمن و شرق عمان نیز میتواند جایگزین بنادر این دریا شود اما هزینه، توان لجستیک زمینی و مجموع زمان مورد نیاز برای تأمین این تدارکات نیز قابل توجه است.
با توجه به موارد گفته شده که تنها بخشی از مهمترین آثار بسته شدن مسیر تنگه هرمز به روی کشتیهای عبوری است، در صورت تشخیص ایجاد خطر امنیتی توسط کشتیهای عبوری، ایران میتواند به این شناورها اجازه عبور از آبهای تنگه هرمز که عمدتاً جزو آبهای سرزمینی ایران محسوب میشود را ندهد.
تنگه هرمز حداقل 110 کیلومتر طول داشته (با توجه به تعریف منابع مختلف) و عرض آن در نواحی مختلف حدود 35 در جنوب جزیره لارک تا کمتر از 60 کیلومتر در سایر نواحی متغیر است. آبهای قبل و بعد از این تنگه نیز عرضی کمتر از 100 کیلومتر در حدفاصل جنوب غربی جزیره قشم تا سواحل غرب کنگان دارند.
عمق این آب راه در نقاط مختلف از 35 تا حدود کمتر از 100 متر متفاوت بوده و از اینرو تنها بخشی از آن با عرض کم در حد چند کیلومتر است بنابراین کشتیهای عبوری به خصوص ابرتانکرهای نفتکش، ناوهای هواپیمابر و زیردریاییهای بزرگ برای عبور از این آبراه با محدودیتهای زیادی رو به رو هستند.
قایقهای تندرو
استفاده از قایقهای تندرو توسط ایران برای اعمال فشار بر دشمن ریشه در سالهای جنگ تحمیلی دارد. در گزارشهای مربوط به قایقهای تندرو، سیر تاریخی این راهبرد و تأثیرات آن و همچنین معرفی خصوصیات نمونههای اصلی این شناورها ذکر شده است که در انتهای گزارش لینکهای مربوطه ارائه میشود اما به طور مختصر باید گفت امروزه قایقهای تندروی ایرانی که بسیار سریعتر و مجهزتر از نمونههای سابق خود در سالهای دفاع مقدس هستند به طور مؤثرتری توانایی رویایی با شناورهای رزمی پیشرفته دشمنان را دارند چه رسد به کشتیهای ترابری.
این شناورها با تجهیز به رادارهای دریایی، سامانههای الکترونیکی پیشرفته ارتباطی، موشکهای کروز کوتاه برد با برد 25 کیلومتر و میانبرد ضدکشتی، اژدرهای کالیبر متوسط و بزرگ و مینهای دریایی در کنار تسلیحات سنتی خود یعنی تیربارهای نیمه سنگین، راکت انداز و موشکهای دوش پرتاب سطح به هوا توانایی انسداد کوتاه و بلند مدت این تنگه از یک سو و مقابله با ناوگان دریایی دشمن که برای بازکردن مسیر تلاش خواهد کرد را در کنار آن دارند.
این شناورها ضمن برخورداری از سرعت بالا و تجهیزات پیش گفته، از قدرت مانور و پایداری مناسب برخوردار بوده و توانایی اجرای عملیات در شب به کمک تجهیزات مربوطه و در آب و هوای نامساعد را بارها در رزمایشهای کوچک و بزرگ سالهای اخیر نشان دادهاند. این شناورها حتی در آبهای اقیانوس هند نیز برای حمایت از شناورهای مورد تهدید از سوی ناوگان دشمن و اقدام به متوقف کردن زیردریایی کشورهای فرامنطقهای که قصد عبور از تنگه هرمز را داشتند در کارنامه موفق سالهای اخیر خود دارند. علاوه بر تجهیز نیروهای مسلح به سریعترین قایق تندروی جهان، قایقهای تندروی بدون سرنشین نیز برای اجرای مأموریتهای لازمه توسعه داده شدهاند.
مینهای دریایی ایران انواع مختلفی دارد که شامل نمونههای مغروق و نمونههای کنترل از راه دور هستند. این سلاح میتواند توسط قایقها و زیردریاییهای ایرانی در نقاط مختلف تنگه هرمز و آبهای اطراف آن کار گذاشته شده و در صورت لزوم بکار گیری شود.
زیردریایی
با تجهیز نیروی دریایی ایران به زیردریایی این نیرو به قدرتی فراتر از نیروهای دریایی کشورهای منطقه تبدیل شد. زیرسطحیهای ایرانی توانایی بکارگیری اژدر، مین و موشک را دارند و میتوانند روزها و هفتهها زیر آب باقی مانده و آماده اجرای مأموریت باشند.
به جز زیردریایی روسی کیلو بقیه این وسائل که شامل نمونههای نهنگ، غدیر و فاتح هستند از ابتدا با در نظر داشتن شرایط دریاهای اطراف ایران به خصوص خلیج فارس طراحی شدهاند و تواناییهای ویژهای از جمله قابلیت قرارگیری در بستر دریا و اختفا از دید سامانههای مختلف راداری و سوناری دشمن را دارند.
این زیردریاییها که تعداد آنها بیش از 20 فروند تخمین زده میشود نیز ضمن توانایی مسدود کردن تنگه هرمز توانایی رویایی با ناوگان سطحی و زیرسطحی دشمن را دارند. زیردریاییهای کیلو توان حمل 24 مین یا 18 اژدر بزرگ و زیردریاییهای فاتح نیز توان حمل 12 اژدر ویا 8 مین را دارند. همچنین در رسانههای دنیا اخباری از تجهیز کیلوهای ایرانی اژدر موشکی حوت (که سرعتی چهار برابر اژدرهای معمولی دارد) منتشر شده است که مسئولان کشورمان این اخبار را تأیید یا تکذیب نکردهاند.
زیردریایی غدیر نیز میتواند در اجرای این عملیات به ایفای نقش بپردازد. هر دو مؤلفه کمیت و کیفیت (فناوری و تسلیحات) این زیردریاییها برای اجرای موفق این عملیات کاملاً کافی است.
زیرسطحیهای کوچک یک یا چند نفره معروف به زیردریاییهای مرطوب که برای عملیاتهای تکاوری، مین گذاری و حتی شلیک اژدر در دنیا استفاده میشوند نیز در زمره تجهیزات نیروهای دریایی کشورمان برای اجرای عملیات مسدود کردن تنگه هرمز هستند که میتوانند در نواحی کم عرض و کم عمق به خوبی ایفای نقش کنند.
ناوهای جنگی
ناوهای جنگی ایران شامل کلاسهای مختلف ناوچه (شناور موشک انداز سریع)، ناو و ناوشکن(ناو محافظ) است. این شناورهای قابلیت شلیک چهار موشک دوربرد ضد کشتی نور با برد 120 تا 170 کیلومتر و قادر با برد بیش از 200 کیلومتر را دارند. توپهای 114 و 76 میلیمتری این ناوها نیز از برد و قدرت کافی برای تهدید کشتیهای مختلف برخوردار هستند و وجود توانایی ضدزیردریایی نیز در ناوها با بهره گیری برای ایجاد اهرم فشار و همکاری با سایر نیروها در مسدود کردن تنگه هرمز کاملاً کارامد است.
موشکهای کروز ضد کشتی
نیروی موشکی کشورمان را در مسئله اخیر دو بخش موشکهای سطح به سطح کروز ضد کشتی پرتاب شوند از ساحل و موشکهای بالستیک تفکیک میکنیم.
در زمینه موشکهای کروز، تنوع زیادی در برد و قدرت تخریب مشاهده میشود. پرتابگرهای ساحلی موشکهای کوتاه برد کوثر، دوربرد نور و قادر تاکنون رونمایی شده و پرتابگر سه فروندی قارعه هم ممکن است مربوط به موشک میانبرد نصر-1 باشد. این پرتابگرها خوداتکا هستند یعنی در صورت استقرار در نزدیکی سواحل بدون نیاز به سامانههای جانبی و وابستگی به واحدهای هوایی و دریایی میتوانند کار کشف، شناسایی و حمله به اهداف دریایی را به انجام برسانند.
این سامانهها میتوانند با استقرار و اختفا در عمق70 تا 150 کیلومتری خاک ایران و حتی از استان کرمان بخش اصلی تنگه هرمز را تحت پوشش قرار دهند(البته در اینصورت برای اصابت به یک هدف خاص بایستی مختصات اولیه هدف و دستورات اصلاحی به موشک منتقل شود). این سامانهها در تعداد زیاد در اختیار نیروهای مسلح کشورمان قرار داشته و آماده عملیات هستند.
موشکهای بالستیک
این پدیده که مدت زیادی از معرفی آن به دنیا نمیگذرد ابتدا در کشور چین معرفی شد. سپس ایران نیز توانایی خود را در انهدام کشتیها با موشک بالستیک نشان داده و اخیراً نیز روسها ادعا کردهاند که میتوانند از موشکهای بالستیک خود علیه اهداف دریایی استفاده کنند.
سه نوع موشک بالستیک ضدکشتی تاکنون در ایران معرفی شده که به ترتیب زمانی موشک خلیج فارس، موشک تندر و موشک سجیل هستند. موشک خلیج فارس با برد 300 کیلومتر و یک کلاهک 650 کیلوگرمی، تجسم نابودی ناوهای دشمن است و با بهره گیری از پیشران سوخت جامد و سامانههای هدفگیری و هدایت پیشرفته در مدت کمتر بسیار کوتاهی در حد چند دقیقه آماده پرتاب شده و با سرعت 3 ماخ در مدت کوتاهی با زاویه زیاد(بیش از 45 درجه نسبت به افق) و از بالا به کشتی دشمن اصابت میکند.
پرتابگر سه فروندی این موشک حجم آتش مناسبی در همان شلیک اول از نقطه پرتاب و پیش از اطلاع دشمن از محل فراهم نموده و تأثیر عملیاتی موشک را بالا و تأثیر اقدامات متقابل دشمن را کاهش میدهد. با توجه به تصاویر منتشره از این موشک نوع هدایت آن یکی از روشهای الکترواپتیکی است که کارایی آن را از نظر تأثیرات جنگ الکترونیک دشمن تضمین میکند. سرعت بسیار زیاد در هنگام اصابت، زاویه زیاد و حمله از بالا نقاط مثبت عملکرد این موشک است که در صورت جداشونده بودن کلاهک آن میتوان احتمال مورد اصابت قرار گرفتن آن از سوی دشمن را در حد صفر دانست.
به گزارش مشرق، موشک تندر که برد آن توسط کارشناسان بین 150 تا 250 کیلومتر تخمین زده میشود به عنوان یک موشک کوتاه برد(در کلاس بالستیک) در کنار موشک خلیج فارس و به صورت ترکیبی با آن عمل کرده و با توجه به تصاویر سامانه هدفگیری و هدایت آن باید یکی از انوع راداری باشد. عملکرد ترکیبی این دو موشک میتواند احتمال اصابت به هدف را بسیار بالا ببرد. از نظر تأثیرات سامانه جنگ الکترونیکی باید ذکر کرد تاکنون موشکهایی در دنیا ساخته شدهاند که در صورت اقدام به جنگ الکترونیک از سوی هدف با آشیانه یابی منبع اخلال به سمت آن رفته و در نتیجه احتمال اصابت به هدف افزایش مییابد.
این موشک با توجه به برد مناسب خود برای پوشش دادن تنگه هرمز از عمق خاک ایران توامند هستند. موشک خلیج فارس با توجه به برد مناسب خود، میتواند از نواحی غربی استان سیستان و بلوچستان، مرکز استان کرمان و نواحی شرقی و جنوبی استان فارس تمام تنگه هرمز را زیر پوشش خود داشته باشد.
اما شاید مخوف ترین سلاح ضدکشتی ایران موشک دوربرد سجیل باشد. تاکنون تصور میشد سجیل تنها به صورت زمین به زمین قابل استفاده است اما اعلام اخیر نیروهای مسلح در رسانه ملی نشان دهنده قابلیت استفاده از آن برای انهدام اهداف دریایی است. هر چند نوع سامانه هدفگیری و هدایت این نوع از سجیل مشخص نیست اما دقت بسیار بالایی در اصابت به هدف از پیش تعیین شده را از خود نشان داده است. این موشک ضمن توانایی رسیدن به برد 2000 کیلومتر با توجه به دستیابی به سرعتهای 8 تا 12 ماخ(بیش از 2700 تا کمتر از 4100 متر بر ثانیه) تنها انرژی جنبشی کلاهک آن برای نابودی هدف کافی است اما سرجنگی حداقل 500 کیلوگرمی آن نیز به نیست و نابود شدن هدف کمک میکند.
به کمک این موشک میتوان حتی از سواحل شمال کشور یا حتی دورترین نقطه شمال غربی کشور تا بعد از تنگه هرمز را زیر پوشش داشت. این موشک دو مرحلهای بوده و با بر خورداری از سوخت جامد و رها کردن مرحله اول پس از اتمام کار شتاب بالایی داشته و استفاده از برخی روشهای کاهش بازتاب راداری کار کشف و ردیابی آن را از سوی دشمن در فاز ابتدایی پرواز دشوار نموده و در فاز نهایی نیز با توجه به اینکه از تصاویر، جداشونده بودن کلاهک این موشک محرز است و سرعت بسیار بالای این موشک، احتمال مورد اصابت قرار گرفتن آن توسط پدافند دشمن حتی کمتر از موشک خلیج فارس است.
علت اشاره به استفاده از عمق خاک برای پرتاب موشکها این است که در صورت پراکنده شدن پرتابگرها در فضای بیشتر بدیهی است کار دشمن برای شناسایی مکان آنها دشوارتر، ابزارهای او برای آسیب رسانی به آنها محدودتر و فرصت این سامانهها برای جابجایی و اختفای مجدد بیشتر میشود هر چند که در مورد موشکهای کم سرعت تر، فرصت دشمن برای کشف آنها بیشتر میشود که البته با استفاده از ویژگیهای مناطق جغرافیایی و ترکیب استفاده از این سلاحها در مناطق دور و نزدیک از ساحل با توجه ماهیت و تعدد اهداف و وضعیت وسائل شناسایی دشمن میتواند کارایی این سلاحها را حفظ نماید.
البته باید دقت داشت با توجه موفقیت اخیر نیروهای مسلح کشور در کنترل و به زمین نشاندن یکی از آخرین و پیشرفته ترین هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین درخدمت دشمن، ادوات دشمن برای نگاه به عمق خاک ایران به ماهوارههای جاسوسی وبرخی اداوات جاسوسی الکترونیک محدود میشود که اساساً محدودیتهای این ماهوارهها باعث توسعه سایر وسائل شناسایی شده است و تجهیزات زمینی و هوایی جاسوسی الکترونیک ناچارند در فاصله امنی از مرزهای ایران مستقر باشند که کارایی آنها را در هشدار زودهنگام کاهش میدهد.
جنگنده بمب افکن ها
هواپیماهای رزمی نیروهای مسلح کشورمان قابلیت تجهیز به چند نوع موشک هوا به سطح با قابلیت به کارگیری علیه اهداف دریایی را دارد. این موشکها شامل موشکهای هوا به سطح هدایت اپتیکی، لیزری و راداری هستند.
موشکهای نور و قادر قابلیت هواپرتاب داشته و در کنار موشکهای سی-801کی و سی-802 به عنوان اصلی ترین سلاحهای ضدکشتی هواپرتاب محسوب میشوند. همچنین از نظر فنی امکان به کارگیری موشکهای کوثر و نصر نیز ممکن است. جنگنده بمب افکنهای نهاجا به طور عمده توان حمل تا 5 موشک از این انواع را دارند.
موشکهای هدایت تلویزیونی ماوریک با وجود محدودیت برد همچنان برای ضربه زدن به برخی اهداف مناسب هستند. بمبهای اپتیکی قاصد1و2 نیز با برد 30 تا 50 و در آینده نزدیک قاصد3 با برد بیش از 100 کیلومتر به عنوان سلاحهای دورایستا و قدرتمند برای انهدام اهداف دریایی کارآمد هستند.
موشکهای هدایت لیزری و اپتیکی کی-اچ-25 و 29 روسی نیز که قابلیت به کارگیری در هواپیماهای سوخو-24 و همچنین سوخو-25 و میگ-29(در صورت ارتقاء) را دارند به عنوان سلاحهایی با برد 10 تا 30 کیلومتر و قدرت تخریب متوسط قابل بکارگیری هستند.
همچنین موشکهای دوربرد، بسیار سریع و ضد رادار کی-اچ-58 هواپیمای سوخو-24 نیز میتواند برای حمله به ناوهای دشمن در راستای عملیات انسداد تنگه هرمز به خوبی ایفای نقش کند.
با توجه به تنوع برد و قابلیت تخریب این بمبها و موشکها با توجه به وضعیت منطقه درگیری میتوان از این سلاحها استفاده نمود. مثلاً برای درگیری با ناوشکنهای موشک انداز دشمن، استفاده از تسلیحات دورایستا لازم است و برای متوقف کردن یک کشتی بزرگ استفاده از یک بمب سنگین.
بالگردها
بالگردهای مخلتفی در مأموریتهای نظامی دریایی در کشورمان استفاده میشوند اما با توجه به وضعیت تهدیدات، بالگردهای شاهد-285 با قابلیت تجهیز به موشکهای کروز ضدکشتی کوثر و بالگردهای میل-171 با توانایی شلیک موشکهای دوربرد نور و احتمالاً قادر، میتوانند از نواحی مختلفی به پرواز درآمده و به طور مؤثری برای ناوگان تجاری و نظامی دشمن تهدید ایجاد نمایند.
همچنین بالگردهای تهاجمی کبری نیز در رزمایشهای قبلی در عرصه دریا نیز به اجرای مأموریت پرداختند. برخی از این بالگردها در جنگ تحمیلی به موشک ماوریک مجهز شده بودند و امروزه نیز قابلیت تجهیز به برخی از موشکهای ضدکشتی را در صورت ارتقاء دارند.
قایقهای پرنده
تاکنون یک نمونه قایق پرنده در کشور عملیاتی شده است. این وسائل که در واقع نسل جدید هواپیماهای آب نشین هستند در زمره هواگردهای اثرسطحی قرار گرفته و توانایی تجهیز به موشکهای ضدکشتی را دارند.
با توجه به توانایی برخواستن از روی آب، سرعت مناسب و سطح مقطع راداری کم، این قایقها میتوانند در صورت وجود پوشش هوایی مناسب از نقاط مختلفی در سواحل کشور برخواسته و فشار مضاعفی بر ناوگان دشمن وارد کنند.
هواپیماهای بدون سرنشین
هواپیماهای بدون سرنشین رزمی که امروزه جایگاه خوبی در ارتشهای پیشرفته دنیا دارند در ایران از ابتدا برای مأموریتهای ضدکشتی نیز درنظر گرفته شدهاند. جت بمب افکن کرار، قابلیت حمل چهار موشک کوثر را دارد که با توجه به سرعت بالای خود میتوان انرژی ذخیره موشک را بالاتر برده و آن را به برد بیشتری برساند.
این پرنده بردی در حدود 1000 کیلومتر داشته و میتواند با بهره گیری از پرتابگر راکتی از هر نقطهای مأموریت خود را آغاز کرده و با رسیدن به برد مناسب اقدام به شلیک موشکهای خود نماید. هواپیماهای کرار با اتکا به کمیت میتوانند دهها موشک را به سمت یک ناوگروه دشمن شلیک کنند که قطعاً توان پدافندی این ناوها را مغلوب خواهد نمود.
البته باید گفت در کرار تا حدودی از روشهای در دسترس پنهانکاری(رادارگریزی) مربوط به جنس مواد تشکیل دهنده استفاده شده تا این پرندهها بتوانند خود را به فاصله نزدیک ناوهای دشمن برسانند. اما با این وجود استفاده از موشکهایی با برد بیشتر مانند نصر-1 کارایی این پهپاد را در چنین عملیاتی بیشتر میکند.
توپخانه و سامانههای راکتی
فرماندهان نظامی کشور تاکنون چندین بار از افزایش برد توپهای کالیبر بالای کشور صحبت کرده و در مواردی نیز به استفاده از گلولههای هدایت شونده به خصوص علیه اهداف دریایی اشاره نمودهاند. با توجه به اعلام در اختیار بودن گلولههای کراسنوپل، ممکن است همین نوع گلوله یکی از انواع مهمات هوشمند و هدایت شونده مورد اشاره باشد. بنابر اعلام فرماندهان نظامی کشور هم اکنون گلولههای هوشمندی در اختیار نیروهای مسلح است که با آنها میشود حتی خودروهای در حال حرکت را مورد اصابت قرار داد.
بدیهی است چنین مهماتی علیه اهداف دریایی نیز قابل استفاده هستند. برد گلولههای توپخانه کشور امروز به بیش از 40 کیلومتر رسیده است که برای آسیب زدن و یا انهدام کشتیهای دشمن با توجه به تدابیر تاکتیکی لازمه دارای قدرت تخریب مناسب و قابل استفاده هستند.
همچنین از بکارگیری موفق راکت اندازهای فجر-3 و 5 علیه اهداف دریایی در رزمایشهای گذشته خبر داده شده است. البته از تجهیز این راکتها به سامانه هدفگیری و یا هدایت خاص یا بکارگیری تحت راهکنش(تاکتیک) بخصوصی برای تأثیر گذاری اطلاعی در دست نیست.
هر چند در این گزارش بنا بر بررسی منفرد توانایی هر دسته از تجهیزات در عملیات انسداد تنگه راهبردی هرمز بود، اما ناگفته پیداست که استفاده ترکیبی از این تواناییها به خصوص با در نظر گرفتن شرایط گوناگون مثلاً میزان حضور نیروهای نظامی مختلف دشمن منجر به هم افزایی قدرت کشور خواهد شد.
به عنوان مثال استفاده مؤثر از توان پدافند هوایی برای کمتر کردن برتری هوایی دشمن و باز کردن فضا برای حضور هواگردهای خودی یکی از این موارد است؛ یا استفاده از زیردریاییها در صورت بروز شرایط برتری هوایی دشمن تأثیر مهمی در انسداد طولانی مدت تنگه هرمز خواهد داشت.
تمام آبهای اطراف کشور در سطح و زیرسطح به طور دائم زیر نظر سامانههای شناسایی کشور از جمله هواپیماهای گشت دریایی و هواپیماهای بدون سرنشین و سامانههای نظارتی زیرآبی است و اهداف ردگیری شده دسته بندی شده و سیر حرکتی آنها و حتی ارتباطات آنها ثبت شده و تحت سامانه رصد دائم اهداف دریایی مورد بررسی قرار میگیرد.
جمهوری اسلامی ایران هرگز تمایل به برهم زدن ثبات منطقه و جهان نداشته و تنها در صورت اقدام علیه منافع ملی خود، پاسخ متقابل داده است. در زمینه نظامی نیز تأکید رهبر معظم انقلاب همواره بر عدم شروع درگیری نظامی اما پاسخ کوبنده در صورت بروز حماقت از سوی دشمن بوده است. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در عرصه غیرنظامی مانند جنگ سایبری و یا فشارهای اقتصادی از جمله بستن تنگه هرمز و قطع بخش عظیم شریان انرژی به مدت نامحدود، پیش دستی نکند. در واقع ممکن است در صورت وضع تحریمهای بیشتر به خصوص در خصوص صادرات نفتی کشور، ایران نیز مانع از خروج نفت از آبهای سرزمینی خود شود.
در خصوص برنامه و یا شاید شایعه احداث یک آبراه از خاک امارت متحده عربی برای جایگزینی اضطراری با تنگه هرمز نیز باید گفت صرف نظر از زمان و هزینه لازم برای اجرای چنین پروژهای و کارایی این آبراه در قیاس با تنگه هرمز و در صورت دوام آوردن اقتصاد کشورهای غربی تا آن موقع، تمام خاک امارات زیر برد موشکهای ایرانی است چه رسد به دهانههای این کانال که میتواند به راحتی توسط انواع ادوات مورد اشاره در این گزارش ناأمن شود.
هرچند در نهایت، ایمان و روحیه شهادت طلبی جوانان ایرانی، جرات را آنچنان از دشمنان خواهد گرفت که نیازی به آزمایش عملی این تجهیزات نباشد.
وقتی اسم پادشاه میآید، ناخودآگاه یاد عقب افتادهترین کشورها و یا قصههای تاریخی میافتیم. و برای ما حتی تصورش هم سخت و مضحک است که در این دوران کسی بخواهد پادشاهی حکومت کند. اما دنیای واقعی با تصورات زیبای ما فاصلهی زیادی دارد. بر اساس آمار سازمان ملل ۷ کشور از ۱۰ کشور پیشرفتهی جهان دارای سیستم کاملاً پادشاهی با همان سبک و سیاقی که در قصه ها خوانده ایم هستند. تعجب نکنید! در این متن حرفهای تعجب برانگیز بسیار است.
یکی از این کشورهایی که به طرز تاسف آوری همچنان به روش قرون وسطایی اداره میشود، امپراتوری متحد بریتانیای کبیر، به اختصار (uk) است. مملکتی واقع در اروپای غربی، تشکیل شده از ۴ بخش که سه بخش آن کشورهای باستانی انگلستان، اسکاتلند و ولز هستند که روی هم بریتانیای کبیر را تشکیل میدهند. بخش چهارم ایرلند شمالی است که در جزیره ایرلند قرار دارد و در اشتباهی بزرگ اما رایج تمامی این پادشاهی متحد را انگلستان میگوییم.
نظامهای حقوقی دنیا به دو بخش بزرگ تقسیم میشوند.
الف) رومی ـ ژرمنی : که در آن قوانین به صورت کاملاً مدون و نوشته شده وجود دارند و فرایند هر چیزی دقیقاً تعریف شده و روی کاغذ آورده شده است. مثل ایران و فرانسه که دارای قانون اساسی، قانون تجارت، قانون بیع، ازدواج، طلاق، مجازات، حضانت و … هستند.
ب) کامن لاو: در این سیستم تقریباً هیچ قانون نوشته شده ایی وجود ندارد! بجز یک استثناء! کمی صبر کنید، عرض میکنم. حتی در مملکتی مثل بریتانیا که تابع این سیستم است خبری از قانون اساسی هم نیست!
همه چیز بر اساس رویه قضایی(آرایی که دادگاههای قبلی صادر کرده اند)، عرف و استناد به نظریههای حقوقی صادر یا تشکیل میشود. منبع اصلی هم "Magna Carta” یا به فارسی منشور کبیر است. فقط در یک استثنایی که عرض کردم ملکه میتواند فرمایشاتش را تبدیل به قانون نوشته شده کند. (در مورد ملکه در ادامه بیشتر میخوانیم)
خوب، شاید بگویید این سیستم اخیر، چون ایران پیرو آن نیست و انگلستان پیشرفته تابع آن است، بهتر است لابد!
اما باید بگویم سخت در اشتباه هستید. در این زمانی که داریم با هم گفتگو میکنیم تقریباً اجماع کامل بین حقوقدانان وجود دارد که سیستم رومی ـ ژرمنی کاملا مدرنتر است و همهی کشورهای تابع سیستم کامن لاو آرزو دارند که روزی حقوق نوشته شده داشته باشند.
شاهد این قضیه هم اینکه "گردون برون” به عنوان یک هدف انتخاباتی، دنبال نوشته شدن قوانین موضوعه بود و در اولین خطابه خود در پارلمان به همین نکته اشاره کرده و گفت:
«در انگلیس یک قانون مکتوب نداریم و برای تغییر این وضع باید تغییر تاریخی و اساسی در ترتیبات قانونی خود ایجاد کنیم. ما باید بتوانیم برای تهیه قانون حقوق شهروندان به اجماع عمومی برسیم.» بدون در نظر گرفتن محتوا، از لحاظ شکلی منظور ایشان چیزی شبیه به قانون تجارت، قانون مدنی، یا مثلاً قانون مجازات است.
تا زیاد تخصصی نشده بگذریم؛
زمانی تمامی کشورهای دنیا به روش پادشاهی اداره میشدند و کم کم هر پادشاه بنا به یک انقلاب ساقط شد. اما در بریتانیای کبیر هرگز چنین اتفاقی نیفتاد! در واقع سلطنت هیچگاه با دموکراسی جایگزین نشده است بلکه تنها از نوع مطلقه به پادشاهی مشروطه تبدیل شد و همچنان دارد اداره میشود.
مالک، حاکم و همه کارهی کشور همان شخص «ملکه» است که قدرتش با پارلمان که شامل دو مجلس «عوام» که هر ۵ سال یکبار اعضای آن با انتخابات تعیین میشوند و "اعیان” که غیر انتخابی و شامل «کشیشان» و «لردها»ست، مشروط شده است. اعضای مجلس اعیان منصوب ملکه هستند! (در همین کلمه اعیان و عوام چقدر عقبماندگی وجود دارد).
نخست وزیر هیچگونه اختیار و حقی ندارد، و هر چه هم اکنون انجام میدهد در واقع اختیاراتی است که ملکه یا مجلسین دارا هستند و لطف فرموده آنرا به نخست وزیر تفیض کرده اند. با این حال همچنان در ذات قانون «ملکه» که هم اکنون «الیزابت الکساندرا مری ویندسور» باشد دارای اختیارات فرافوق العادهی ذیل است:
۱) انعقاد معاهدات و یا فسخ قراردادهای بینالمللی، اداره امور خارجه و اجرای قوانین به نام او انجام میگیرد.
۲) عزل و نصب وزیران، انحلالپارلمان (هر دو مجلس) و یا دعوت به تشکیل آن و یا تعطیل پارلمان از اختیارات اوست.
۳) انتصاب اعضاء مجلس لردها که متشکل از حدوداً ۹۲۶ لرد ازشاهزادگان، اشراف و شخصیتهای فرهنگی ـ علمی و بالاخره شخصیتهایمذهبی میباشد از اختیارات اوست.
۴) عزل و نصب نخست وزیر نیز از اختیارات ملکه یا پادشاه است و به طور معمول پادشاه یا ملکه فردی را که حزب پیروز در انتخابات مجلس عوام این کشور برمیگزیند به نخستوزیری منصوب مینماید اما قانوناً در موارد بحرانی میتواند اقدام به عزل نخستوزیر این کشور نماید!
۵) توشیح لوایح یا طرحهای مصوب پارلمان انگلستان از اختیارات و وظایف شاه این کشور است و میتواند از تأیید و توشیح مصوبات دو مجلس این کشور اجتناب ورزد.
۶) فرماندهی کل نیروهای مسلح بر عهده پادشاه یا ملکه است که اعمال این صلاحیت و اختیار حکومتی با مشورت وزیران انجام میپذیرد. سیاست خارجی انگلستان نیز از اختیارات پادشاه ملکهاست که همانند فرماندهی نیروهای مسلح این کشور با مشورت وزیران است و فقط اجرای سیاست خارجی بر عهده کابینه و هیئت وزیران انگلستان میباشد.
۷) زمانی که پس از انتخابات مجلس عوام هیچ یک از احزاب اکثریت آراء را به خود اختصاص ندهد و اکثریت کرسیهای مجلس عوام به حزبی خاص تعلق نیابد، انتخاب نخستوزیر به صورت انحصاری و بدون قید و شرط بر عهده پادشاه و از اختیارات انحصاری وی است.
۸) تعیین عالیترین مقام قضایی انگلستان و صدور فرمان عفو وتخفیف مجازات محکومین از اختیارات پادشاه (یا ملکه) انگلستان است و در آنجا قانون اعدام لغو نشده و ملکه اختیار صدور دستور اعدام را هم دارد!
صبر کنید! هنوز تمام نشده.
به این قدرت مطلق و بی قید و شرط سه نکته دیگر را هم اضافه کنید :
۱: ملکه صرفاً به دلیل نَسَب خون و نه هیچ شرط دیگری، «ملکه» شده، با این وجود در مقابل اینهمه اختیارات در برابر هیچیک از قوای سهگانه حاکم در انگلستان مسئول و پاسخگو نمیباشد! انتصاب پادشاه موروثی است عزل و برکناری او نیز در حقوق انگلستان هیچگونه پیشبینی نشده است و هیچ مرجعی به عنوان ناظر مرجع تشخیص ناتوانی و عزل پادشاه از مقام سلطنت در این کشور نمیباشد!
۲: ثروت شخصی این اولیا مخدره، هرگز محاسبه نشده است اما آخرین بار بجز زمینها بیش از ۴۵۰ میلیون دلار امریکا تخمین زده شد. نکتهی جالبتر اینکه حضرتشان با دارا بودن مالکیت قانونی نزدیک به ۱۳۳،۳۸۶،۸۵۸ کیلومترمربع، یعنی یک ششم کل مساحت خشکیهای کره زمین، بزرگترین ملاک جهان محسوب میشود و این یعنی حدود ۳۳ تریلیارد دلار!
۳: در تبعیض شهروندی به سبک قرون وسطا، ملکه و پادشاه که جای خود، هیچکدام از اعضای خانواده سلطنتی هم حق رای دادن ندارند! چرا؟ چون آنان از سایر بریتانیاییها برتر محسوب شده و باید بیطرفی خود را حفظ کنند تا اگر لازم شد اعمال نفوذی کنند، شائبه بیطرف بودنشان زیر سوال نرود! مثلاً عروس جدید خانواده سلطنتی صرفاً به دلیل ارتباط سببی از این به بعد هرگز رای نخواهد داد. در این آشفته بازار بربریت، یکهو به ذهنم رسید ای کاش یک امیرکبیر برای بریتانیا پیدا شود تا القاب تبعیض آمیز سلطنتی را لااقل حذف کند!
هنوز هم تمام نشده، صبر کنید!
دانشجویانی که برای مطالعات حقوق تطبیقی، قوانین بریتانیا را مورد بررسی قرار میدهند، در کتاب قوانین جامع بریتانیا که با لقب حجیمترین کتاب دنیا در گینس هم ثبت شده، با قوانین شگفت آوری مواجه میشوند که چندی قبل تلوزیون (UKTV gold) از آنها به عنوان احمقانهترین قوانین جهان نام برده بود. در این مجال به ذکر سه نمونه از این قوانین اکتفا میکنم:
۱ـ مُردن در ساختمان پارلمان انگلیس غیرقانونی است و مجرم بازداشت خواهد شد!
۲ـ چسباندن تمبر منقوش به چهره اعضای خانواده سلطنتی به صورت وارونه روی پاکتنامه، یک عمل خیانتآمیز تلقی میشود و با مجرم به عنوان یک خائن برخورد خواهد شد!
۳ـ هر وال یا ماهی اوزونبرونی که در سواحل بریتانیا پیدا شود، سرش متعلق به پادشاه و دمش متعلق به ملکه است!
این روزنامه برای اثبات این موضوع به ماجرایی اشاره كرد و نوشت: بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در سال 2003 در مركز غنی سازی نطنز پمپ هایی را دیدند كه ساخت آلمان بود.
به نوشته این روزنامه، بعدها تحقیقات صورت گرفته نشان داد كه این پمپ ها از سوی شركت فایفر واكیوم آلمان به كارخانه تولید فناوری هسته ای در نیومكزیكو ارسال شده و مورد دستكاری آمریكایی ها قرار گرفته و پس از آن به ایران فرستاده شده بود.
'تاگس آنزایگر' تصریح كرد: بازرسان آژانس در نطنز توانستند متوجه این دستكاری ها بشوند؛ البته ایران در این زمینه به دام ترفندهای آمریكا نیفتاده بود و خیلی پیشتر متوجه دستكاری این پمپ ها شده بود.
این روزنامه به یك شكست دیگر آمریكا در این زمینه اشاره كرد و نوشت: سازمان سیا برای ایجاد اخلال در برنامه هسته ای ایران همچنین به سراغ فریدریش تینر و دو پسر وی به نام اورس و ماركو در سوییس رفت و پول هنگفتی به آنها داد تا قطعاتی از سانتریفیوژها را كه به ایران می فروشند مورد دستكاری قرار دهند ولی این پروژه هم با شكست مواجه شد و ایرانی ها متوجه این دستكاری ها شدند.
به نوشته این روزنامه سوییسی، آمریكا از طریق یك دانشمند روسی و یك شركت ترك هم برای ایجاد خلل در برنامه هسته ای ایران اقدام كرده بود كه این دو مورد هم لو رفته بود.
زمانه ی عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را
می دانی چرا؟
امام گذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند
اما امام حاضر را باید فرمان ببرند .
وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند....
اعلام خبر ساقط کردن یک هواپیمای جاسوسی آمریکا توسط ایران، بازتاب گسترده ای در رسانه
های جهان داشته؛ بطوری که وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) مجبور به واکنش شده است.
دیروز یکشنبه (۴ دسامبر/۱۳ آذر) رسانه های ایران از "سرنگونی" و دراختیار گرفتن یک هواپیمای
بدون سرنشین آمریکایی خبر دادند که در حال گشت زنی و جاسوسی حریم هوایی شرق ایران را نقض کرده بود.
این هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین هدف حمله....
ادامه مطلب...
پنجشنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۳۷۱، حادثهای در یک رستوران یونانی اما پاتوق ایرانیها به نام میکونوس در منطقه "ویلمرسدورف" برلین رخ میدهد. ساعت حدود 22:50 ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران میشوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران میایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که شش ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار میبندد. از جمع افراد حاضر در رستوران چهار نفر در جا کشته میشوند و یک نفر نیز به شدت زخمی میشود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم بهدر می برند
در این حادثه "صادق شرفکندی" دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، "همایون اردلان" نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، "فلاح عبدلی" نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا، "نوری دهکردی" کارمند صلیب سرخ، کشته میشوند.
یک سال بعد از این واقعه، دادگاهی در آلمان به ریاست "فریچوف کوبش" پیگیر این ماجرا میشود و پنج سال بعد، در ۲۱ فرودین ۷۶ طی حکمی که مدرک اصلی آن شهادت "ابوالحسن بنی صدر" است، "کاظم دارابی" از اتباع ایرانی و "عباس رحیل" تبعه لبنانی به حبس ابد و "یوسف امین" و "محمد اتریس" هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم میشوند و مهم تر از اینها در ادامهی رای در حکمی طنز گونه و با شهادت اپوزسیون خارج نشین، مسولین طراز اول جمهوری اسلامی متهم به صدور دستور قتل مخالفان بی خطر خود میشوند.
در واکنش به این اقدام دولت آلمان، دکتر ولایتی (وزیر امور خارجه وقت ایران) در مرحلهی اول، سفیر آلمان را فرامیخواند و مراتب اعتراض خود را بیان میکند، متعاقب آن آلمان سفیر خود را از ایران خارج میکند و چهار دیپلمات ایرانی را از آلمان اخراج میکند. متقابلاً ایران هم سفیر خود را از آلمان فرا میخواند. اینجاست که تمام کشورهای اروپایی در اقدامی بی سابقه و البته شتاب زده، جهت تحت فشار قرار دادن ایران، تمام سفرای خود را از ایران خارج میکنند و متقابلاً ایران نیز سفرای خود در اروپا را فرا میخواند و این اوج شکل گیری بحرانی بیسابقه است که میتواند حتی پایههای حیات سیاسی یک کشور را نیز به خطر بیاندازد.
در اکثر قریب به اتفاق منابع لاتین، قضیه این دادگاه را تا همین جا ذکر کرده و هیچ اشارهای به ادامهی جریان و نحوه خاتمه یافتن آن نداشتهاند.
سیلی تاریخی به اروپا
یک ماه از صدور رأی گذشته و اردیبهشت ۷۶ فرا رسیده. غرب و صهیونیسم حساب تمام کارها را کرده اند، همهی سفرای کشورهای اروپایی خارج از ایران مشغول استراحت هستند، یک بحران تمام عیار و فلج کننده! چشمها به "حسینهی امام خمینی" واقع در انتهای خیابان فلسطین در تهران است. معلمان به دیدار رهبر انقلاب رفته اند و البته اروپا منتظر است تا عقب نشینی طبیعی و ناگزیرانه بلندپایه ترین مقام ایران را بشنود.
رهبر حکیم انقلاب شروع به سخنرانی میکنند:
«همین آقایان اروپاییها؛ همینهایى که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را همقد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایى است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند!»
بعد هم از پرکشته ترین دو جنگ جهانی که همینها با هم به وجود آوردند، سخن گفته و از کارخانههای سلاح شیمیایی در عراق که همین اروپاییها ساخته بودند. پشت تریبونی که همه منتظر عقب نشینی ایران بودند، یکی یکی جنایات اروپا را برشمرد، از بوسنی گرفته تا قانا، و دست آخر هم آب پاکی را رو دستشان میریزند:
«مگر كسى اهميت مىدهد كه اينها چه گفتهاند؟ البته دستگاه دولتى ما كه بحمداللَّه مواضع بسيار خوبى در مقابل حركتهاى زشت اينها داشته است، از حالا به بعد هم بايستى با كمال قدرت عمل كند و در مرحله اوّل، سفير آلمان را فعلاً تا مدّتى نبايد راه بدهد كه به ايران بيايد. بقيه هم كه مىخواهند به عنوان يك حركت به اصطلاح آشتىجويانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمىگردند. ديدند كه رفتنشان هيچ اهميتى ندارد. اينها مىخواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ايران به كشورهاى آنها، هيچ عجلهاى نبايد بشود. بايد سرِ صبر و فرصت ببينند چه چيزى مصلحت است؛ هر چه كه عزّت اسلامى اقتضا مىكند - همان طور كه هميشه گفتهايم - همان گونه عمل كنند.»
«اين نكته را، هم اروپاييها و هم ديگران بدانند. اروپا خيال نكند كه ما به او احتياج داريم؛ ابداً. ما به اروپا هيچ احتياجى نداريم. ما كشور خودمان را مىتوانيم بدون اروپا هم اداره كنيم. حالا فرض كنيد، اگر چهار قلم كالاى لوكس و تجمّلاتى از فلان جا مىآيد، نيايد؛ چه اهميتى دارد. آنچه كه مورد نياز ملت ماست، در داخل توليد مىشود و اگر هم چيزى باشد كه ما لازم داشته باشيم، خيلى از كشورها هستند كه صف كشيدهاند تا به ما بفروشند. چه نيازى به اين چند دولت كشور اروپايى است كه خيال مىكنند صاحب دنيا هستند؟!»
پس از این سخنرانی، سفرای اروپا یکی یکی و بهتدريج در آخرین مرحله نیز سفیر آلمان به ایران بازگشت تا این پایانی باشد بر ماجرای قهوه خانه میکونوس!
رهبر انقلاب اسلامی در سخنان راهبردی خود در دیدار اخیر با کارگزارن نظام و با تاکید بر اعتبار بینالمللی ایران به عنوان یکی از نقاط مثبت نظام، ضمن اشاره به این ماجرا اینچنین از این سیلی تاریخی یاد کردند:
«اعتبار بينالمللى. بنده موافق نيستم با اين نظر كه امروز وضع ما از لحاظ بينالمللى وضع منفى است؛ به هيچ وجه. گاهى اين مسئله در بعضى از اظهارات شنيده ميشود، گفته ميشود. نخير، امروز وضع ما از لحاظ بينالمللى بسيار خوب است. امروز جمهورى اسلامى در فضاى سياست بينالمللى، به عنوان يك كشور محترم، اثرگذار، معتبر و متنفذ در دنيا شناخته شده است.
اين عزت بينالمللى را كه ناشى از عوامل خاص خودش است -حضور مردم، ايستادگى مردم، شعارهاى روشن و واضح انقلاب در دست و زبان مردم و مسئولين- فلان حركت يك دولتى در يك گوشهى دنيا كه حالا يك دهنكجىاى ميكند، يك حرفى ميزند، نميتواند خدشهدار كند. اين حركتها هميشه بوده. بعضى خيال ميكنند اگر امروز فلان دولت مستكبر، چه در اروپا، چه در غير اروپا، نسبت به جمهورى اسلامى يك حرفى ميزند، يك چيزى ميگويد، يك اظهارنظرى ميكند كه اهانتآميز به جمهورى اسلامى است، اين معنايش تنزل رتبهى جمهورى اسلامى است؛ نه، اينها هر وقت توانستند، كردند.
آن زمانى هم كه ما متأسفانه يك مقدارى در مقابل دشمن كوتاه مىآمديم، از اين كارها ميكردند. اينجور نيست كه ما حالا چون ايستادگى كرديم، چون استقامت به خرج داديم، بگوييم اينها را سر لج آورديم؛ نه. يك روزى در خطابههاى مسئولينمان مناقب آمريكا ذكر ميشد؛ همان روزها رئيس جمهور وقت آمريكا با سبكسرى تمام، ايران را به عنوان محور شرارت معرفى كرد!
يك روزى يكى از دولتهاى اروپايى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اينها ميكرد؛ همان دولت سر قضيهى قهوهخانهى ميكونوس دادگاه تشكيل داد، مسئولين درجهى يك كشور را در آن دادگاه متهم كرد! دولتهاى اروپايى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى كردند؛ اينها كه يادمان نرفته. خواستند سيلى بزنند، البته سيلى سختترى خوردند. از همين حسينيه آنچنان سيلىاى خوردند كه بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سيلى زدن برآمدند.»
در حالي كه سخنان افشاگرانه و مستند رئيس جمهور كشورمان در مجمع عمومي سازمان ملل متحد و بهره گيري وي از اين تريبون براي محاكمه قدرت هاي استكباري و افشاي جنايات و زورگويي هاي آنان، با استقبال آميخته به تقدير و تحسين ملت ايران و ساير ملت هاي مسلمان و مردم آزاده جهان روبرو شده و دشمنان بيروني در پي شوك برخاسته از آن به پريشان گويي افتاده اند، برخي از دنباله هاي آنها -از جمله حاميان فتنه 88-، مثل هميشه و همانگونه كه انتظار مي رفت به توهم پراكني هاي كودكانه و دم دستي عليه آن روي آورده اند اين توهم پراكني ها اگرچه، كم اهميت و خنده دار به نظر مي رسد ولي اشاره به چند نمونه از آنها مي تواند يك بار ديگر و براي چندمين بار از درك اندك و ميزان دشمني كور آنان با ارزشهاي انقلابي و انساني حكايت كند.
دكتر محمود احمدي نژاد در مصاحبه با لاري كينگ مجري معروف شبكه تلويزيوني سي ان ان آمريكا احساس مسووليت رسانه هاي آمريكايي را درباره رژيم صهيونيستي سوال برانگيز خواند و تصريح كرد: شما از خوي جنگ افروزي نتانياهو مي ترسيد.
دانلود کلیپ تصویری ۸۰۴ کیلو
دانلود کلیپ تصویری ۱.۴ مگا بیت
تیراندازی و سپس تسخیر شهر تا 6 صبح ادامه داشت، اما با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه ی مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابلهی سربداران جنگل رفتند.سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب «هزار سنگر» گرفت.
نحوه انتخاب نمایندگان انگلیس به شرح زیر است .
به طورکلی مجلس لردان انگليس از چند گروه نماينده تشكيل شده است:
1 نمايندگان موروثي 2 نمايندگان مادامالعمر 3 اسقفان و كشيشان
1 نمايندگان موروثي : پيش از اين نمايندگان مجلس لردان انگليس همگي از اين نوع بودند به طوري كه شاه يا ملكه فردي را براي عضويت در مجلس لردان انتخاب ميكرد و سپس حق عضويت در اين مجلس نسل به نسل به فرزندان و نوادگان فرد مورد نظر انتقال مييافت. آنطور كه از ظواهر امر مشخص است اين رويه كاملا غير دموكراتيك است به طوري كه حزب كارگر در دولت پيشين اين قانون را لغو كرد. هماكنون تنها 92 نماينده موروثي در مجلس لردان انگليس حضور دارند.
2 نمايندگان ماداملعمر: اكثريت نمايندگان مجلس فعلي لردان انگليس از اين نوع هستند. دولت انگليس تعدادي از نخبگان سياسي،اقتصادي، فرهنگي، آموزشي و ..... را براي عضويت در اين مجلس به ملكه اين كشور پيشنهاد ميدهد و با تاييد ملكه اين افراد حق حضور در مجلس لردان را دارند. نكته قابل توجه اين است كه حق عضويت اين افراد در مجلس لردان تا زماني است كه آنها در قيد حيات باشند و پس از مرگ آنها اين حق به عضوي از خانواده آنها انتقال نخواهد يافت. تعداد نمايندگان مادامالعمر مجلس لردان در حال حاضر 629 نفر است.
3 اسقفان و كشيشان: تعداد اندك 26 اسقف و كشيش كليساي انگليس نيز در مجل لردان اين كشور حضور دارند
همانطور که مشخص است این احترام به رای مردم !!! در به اصطلاح دموکرات ترین کشور دنیا ست
البته مشخص است چنین کشور های تحمل حضور 85%مردم یک کشور در پای صندوق های رای برای انتخاب مسولین خود را ندارد. مبارک باد این دموکراسی!!!
يابد.
جریانات معترض بحرینی که غالبا از گروههای اسلامی گرا و شیعی به حساب میآیند، در واکنش به انتشار اخباری مبنی بر احتمال حضور نظامی عربستان در بحرین برای سرکوب اعتراضات مردمی، از احتمال درخواست کمک از ایران برای پاسخ به این مداخله سخن گفتند.
گلادیاتورها گروهی سری بودند که سازمان سیای آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1947 در اروپا به راه انداخت تا جلوی قدرت گرفتن کمونیستها و ورود آنها به دولت را بگیرند. روش این گروه تروریستی مخوف ترور افراد سرشناس ضد کمونیست به طرزی فجیع و نسبت دادن آن به کمونیستها بود تا آنها را متهم به ترورریسم و خشونت کرده، افکار عمومی را بر علیه آنها بر انگیزانند.
رسانه های گروهی آمریکایی و مزدورانشان هم وظیفه داشتند این ماموریت و جنایت را با نسبت دادن به کمونیستها تکمیل نمایند.
این افشاگری در سال 1990 توسط آقای جولیو آندروئوتی از شخصیت های برجسته سیاسی ایتالیا و نخست وزیر اسبق ایتالیا افشا شد و تحقیقاتی نیز در مورد نقش گلادیاتورها در ترورهای دهه 80 میلیادی کلید خورد.
اینک که آمانو به خودفروشی پرداخته و برای حفظ مقام و پول از سیا حاضر شده آزانس انرژی هسته ای را ملعبه دست آمریکا و صهیونیستها کندو به گزارشات دروغین علیه ایران متوسل شده است، مورد نفرت و لعن ملت و مسئولین ایرانی قرار گرفته است.
آمانو همان کسی است که مطابق اسناد ویکی لیکس در یک جلسه به سفیر آمریکا گفته بود که اگرچه او مجبور است به خاطر نشان دادن اینکه بی طرف است به کشورهای در حال توسعه امتیازهای بدهد، اما او در تمام تصمیمات استراتژیک کلیدی، از انتصاب مقامات ارشد آژانس گرفته تا قضیه اتمی ایران، تماماً در طرف آمریکا است. آمانو به سفیر آمریکا گفته بود که حداقل تا قبل از اینکه بتواند جای البرادعی را بگیرد باید این نقشه هایش در ابهام باقی بماند. در یک جلسه دیگر بعد از انتخابش به این سمت آمانو به نماینده آمریکا گفته بود که یک همگرایی عمیقی بین اولویت های او و اولویت های آمریکا وجود دارد. در این اسناد نماینده آمریکا پیشنهاد کرده که این کشور باید از دوره انتقالی (جابه جائی دبیر کلی از البرادعی به آمانو) برای شکل دهی به افکار آمانو استفاده کند.
اینک او به قول خود عمل کرده است. او حاضر شده است که زمینه جنگ افروزی آمریکا و اسرائیل و تمام عواقب محتمل ناشی از آن، از جمله احتمال بروز جنگ جهانی سوم که با تهاجم فرضی نظامی به ایران کلید خواهد خورد را برای رسیدن به مقام و حفظ آن برگزیند و از این رو او یک جنایتکار علیه بشریت است.
اما چه کسانی او را مجازات خواهند کرد.
پیش بینی بنده این است که گلادیاتورهای آمریکا و اسرائیل این وظیفه را بر عهده خواهند گرفت و پاداش مزدوری او را با ترورش به او خواهند داد و البته بلافاصله بعد از ترور، انگشت اتهام را به سوی ایران دراز خواهند کرد تا همچون در زمان حیات آمانو در زمان مرگ او نیز به جو سازی علیه ایران بپردازند.
مطابق با آموزه های اسلامی " کسی که شمشیر ظالمی را تیز کند سرانجام خودش با همان شمشیر زده خواهد شد."
قرآن نیز می فرماید:
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ (سوره حج، آیه 4)
مقرر شده است كه هر كس او [شيطان] را به دوستى گيرد، قطعاً او وى را گمراه مىسازد و به عذاب آتشش مىكشاند.
آگر آمانو به وعده خویش به آمریکا عمل کرد و خود را به شیطان فروخت، بداند که وعده الهی نیز حق است و عملی خواهد شد.
لینک دانلود 3:14 دقیقه
هولوکاست از دو واژه يوناني "holos" به معني "همه" و "kaustos" (در بعضي از متون به جاي واژه kaustos از واژه kaiein استفاده شده است) به معني سوزاندن و نابود کردن ترکيب يافته است. اين واژه روي هم رفته به معني همه سوزي است و در اصطلاح از آن به قرباني و يا قرباني بزرگ ياد مي شود و به واقعه اي اطلاق مي شود که
ادامه مطلب...